بفرمائید دوست عزیز روی خط هستید!

۲۰۲۳/۰۵/۲۸

«بفرمائید دوست عزیز روی خط هستید!»

این کلمات قالبی تمرین شدۀ “شفیع عیار”،  یکی از «گردانندگان» برنامه هائی است، که از چند سال بدینسو، با استفاده از “تکنالوژی اطلاعاتی” جدید، که نام «میدیای اجتماعی»، بر آن گذاشته اند، شنیده می شود و در بارهٔ موضوعات رنگارنگ، برنامه ها دارد.  به گمان اغلب، باید یک دست مرموز “قوی”، در خدمت او در عقب به عنوان پشتوانه موجود باشد که می تواند، این همه امکانات مشغولیت را با همچو تبصره ها و تبلیغات در اختیار داشته باشد، که تا حدی افرادی را هم، در صف شنوندگان برنامه های خود، کمائی کرده است.

حال که در خارج  و آنهم به قول خودش در “واشنگتن”، ایالات متحدۀ امریکا زندگی می کند، برنامه های متعدد او، بر موضوعاتی مختلف سازمان یافته است که منجمله، در بخش عقاید “دینی”، بخصوص در بارۀ «دین اسلام» نیز سروکار دارد، و بطور صریح از مرزهای ممنوعات (تابو:taboo ) نیز، قدم های فراتر بر می دارد. نویسنده نمی خواهد، در همچو موضوعات “دینی” و “فرهنگی”، با او طرف مباحثه شود. عنوان این مطلب که از کلمات او تعیین شده است، علت خود را داراست، که اگر در برابر بعضی ادعاهای او، خاموش بمانیم، ممکن مرتکب گناه شویم. در رابطه با “حقابۀ ایران” از آب هیلمند و یا حق استفاده از “آب های” وطن، توسط خود افغانها، این شخص مطالبی را هم بیان می دارد، که  اولاً خیلی سطحی و عامیانه است و ملوث با خبط های بی شمار منطقی و علمی می باشد. در جائی می گوید، “دریا از کشور ما سر چشمه گرفته، دریا ازما نیست، از منطقه است” درین برداشت و افادۀ خود، مرتکب اشتباه فکری و منطقی می گردد. این ادعا کاملاً پوچ و بی معنی است.. در مقالۀ قبلی  این نویسند، در بارۀ آب های جاری سطح زمین و زمین چنین تشخیص شده است و به این عبارت افاده شده است: «آب های زیر زمینی و آب های جاری روی زمین،” قابلیت ملکیت شدن”  را ندارد.” پس وقتی در یک کشور، انسان های ساکن ساحل دریا، به “ملکیت خود درآورده نتواند، پس همین حالت در همه جاها، که آب جریان دارد، صدق می کند. یعنی هیچ کس در هیچ جا، این “قابلیت ملکیت شدن” را در آن، آب جاری، یافته نمی تواند. پس افادۀ “مالکیت منطقه هم یک حکم احمقانه است. البته حق استفاده از آب را در همان محل که جاری است و هم از آب زیر زمین حق استفاده، که یک مادۀ حیاتی است، منطقی است. مقدار استفاده مطابق ضرورت است. استفادۀ نخست، مساعد ساختن برای نوشیدن، آبیاری و غسل و غیره، برای انسان های و حیوانات، نه تنها مجاز، بلکه ضروری است. بهمین ترتیب وقتی مقدار آب وافر باشد، ذخیرۀ آن هم، برای روز خشک سالی حق همان کسانی اند، که خاطرات تلخ از تلفات جانی، در زمان کمبود و یا نبود آن، به یاد دارند. بر آن آب،  در هیچ جا استفاده از آن، بخاطر امر حیات و چاره سازی برای جلوگیری از فاجعه ها و مصیبت های بشری، ممانعت شده نمی تواند. وقتی این آب قابل ملکیت شدن را ندارد، بدین معنی نیست که باشنده در مجاورت دریا، حق استفاده از آنرا نداشته باشد و یا تا جائی که ضرورت دارد و آب هم وجود داشته باشد، کسی، بتواند جلوگیری کند. تجربه زندگی این نویسنده  که در مجاورت یک دریا، بزرگ شده است، آموخته است، که گاه گاه جریان آب و طوفان ها، چنان شدت داشته است، که خاک زمین های زراعتی را نیز برده است. مردم مسکون در آن ماحول باز با حالاتی  هم روبر بوده اند، که به نسبت کمبود آب، مجبور بوده اند که هم کشت و زراعت را محدود سازند و هم برای آبیاری، وقت حقابۀ هر مالک زمین را، مطابق حجم جاری آب تعیین کنند. در همچو مناطق، مردم با حالاتی هم روبرو بوده اند، که با موجودیت آب فروان در آن محلات، آبیاری ها، بدون نوبت نیز صورت می گرفته است و در همان حالات زارعین امکان کشت شالی هم داشته اند. بار دیگر تکرار می گردد، وقتی آب جاری و یا در تحت زمین، خود قابلیت “ملکیت شدن” را، ندارد، پس ملکیت یک منطقه هم شده نمی تواند. این چنین اظهارات فضولانه است. در چنین و ضعیت، تا جائی که آب جریان یافته می تواند، انسانهائی که دسترسی به آن آب دارند، می توانند استفاده کنند. اینکه در تحت نام “آب هیلمند” چنین معاهده وجود دارد، تابع وضعیت اجتماعی، سیاسی است که در تأریخ درین حوزه چه وقایع سیاسی، مسبب شده است، که بطور مثال اجتماعات دارای تأریخ و ثقافت مشترک، با زور سر نیزه، توسط حکمای مستبد و غارتگر، جبراً از هم جدا ساخته شده اند. به عبارت دیگر “اقوام” و “ایتنی ها” توسط زورمندان از هم جدا ساخته شده است، احساس انسانی در بین مردم عوام، باقی مانده است، که در وقت فاجعه ها، یکی دیگر را، یاری می رسانند. بناءً برای حل و فصل مسائل و جلوگیری از مصیبت های بشری بنابر حسن همجواری، به توافقاتی هم دست یافته اند. در رابطه با معاهده همه مواقف واحد دارند، پس چه ضرورت بوده است که از موضوع حقوقی حل شده، یک موضوع تحریک آمیز سیاسی ساخته شود. این هم ممکن است که آب کدام دریا از سرچشمه بخشکد، و مردم سواحل آن  دریا نیز در داخال آنکشور، صدمه ببینند، با وجود آنکه سر چشمه در خاک و یا قلمرو آنکشور باشد. درست است که “آب جاری” نمی تواند، “قابلیت ملکیت شدن” داشته باشد، چون ملکیت هیچ کس شده نمی تواند، پس هر کس از آن استفاده می تواند بشرط آنکه ضرورت و دسترسی به این مادۀ حیاتی داشته باشد. در ماحول و مجاورت دریاها، خود انسانها متناسب با ملکیت زمین قابل زرع، حقآبه را تعیین نموده اند، که در قدم اول، برای ابیاری استفاده شده می تواند. بندها و انهار اعمار می گردد، تا مسیر جریان آب را به هدف آبیاری ، برای مساحت های قابل زرع آماده سازند. البته نحوۀ استفاده و ضروت به آب که برای چه منظور استفاده می شود،  نظر به هر اقلیم  و هر قاره، فرق می کند، که از تفصیل بیشتر درین مورد خودداری می شود. حرف های بی ربط و مغرضانۀ این شخص، با اصل موضوع رابطه نداشته، محسوس است که بیشتر استوار بر اهداف “آیدیالوژیکی” و هم  بر مبنای تمایلات و وابستگی های ” ایتنی” و  “فرهنگی” حدس زده می شود، که او را  در خدمت حمایتی و استقبال از موضعگیری “رئیس جمهور ایران”، تشویق نموده است. در یک مقطع از برنامه های خود، این چنین هم افاده کرده است: “دریاها از کسی نیست” نمی توان دقیق درک نمود، که با این جمله چه می خواسته است، بگوید؟ درین رابطه، در بالا توضیح گردیده است، که چقدر، بی معنی و مفهوم حرف زده است. او بدون توجه به وضعیت حساس و بحران طولانی کشور ما، که ایران چه اهداف “غارتگرانه” را مخفی و علنی علیه کشور ما، به پیش برده است، و بدون توجه به روزگار غم انگیز در کشور ما، کنار مردم افغانستان را خالی می گذارد و خودش را به حیث ترجمان و وکیل “مدافع” رئیس جمهور برحال ایران، به نام “رئیسی” قلمداد می کند و شکایت دارد که گویا حکومت ایران دشمنان زیاد دارد. وقتی اگر موضعگیری های “اسلامیستی”، چه “شیعه” و چه “سنی” مطرح باشد، این نویسنده با هیچ یکی موافق نیست که در عصر و زمان کنونی، بر اساس “دین” حکومتداری را، قابل قبول بداند. نویسنده در مقالات متعدد، بر اساس تجربۀ تأریخی جهان، حکومت “سیکولار” و “سیکولاریزم” را، راه حل “معقولتر” و بهتر برای همزیستی پیروان ادیان مختلف در صلح و احترام به آزادی، می داند. درینجا، وقتی اگر وضعیت کشور ما و کشور همجوار ایران را در نظر بگیریم، به نسبت اینکه، این دو گروپ متفاوت دینی برای اعمار و استقرار یک سیستم، یعنی “استبداد دین” توسط پیروان دو “مذهب” که در واقعیت در خصومت، علیه همدیگر، سابقۀ فعالیت دارند، که در نهایت “توتالیتیر” شناخته می شوند، ما حق نداریم، که مردمان هر دو کشور را که از حاکمیت آنها، صدمه می بینند، با مصیبت های آنها، تنها بگذاریم. درین رابطه، صفت “معقول” بودن را که “شفیع عیار” به “رئیسی، رئیس جمهور ایران” نسبت می دهد، تا حدی شرم آور وعجیب است. تبلیغ در بارۀ یک شخص، چقدر، پوچ بوده می تواند. این هم ممکن اثر بقایای آثار تمایل به کیش شخصیت رهبر “کبیر او، ماؤتسیدون”، بوده باشد. چه هدف دارد؟ مگر دیگران “کور” و “کر” اند؟ فقط اینکه “تسخیر کنندگان فعلی افغانستان”، این “جنگی های طالب” شناخته شده اند، آیا مجاز است که ما میلیون ها انسان را در وطن ما تنها بگذاریم؟ در جائی حتی با کمال سبکسری، بصورت عموم، همه افغانها را هم “احساساتی” مهر می زند و بدین ترتیب، می خواهد همه را بی اعتبار سازد؟ اینکه چه کسی در افغانستان “حاکمیت” داشته باشد، بر اصل “توافقات” گذشته و یا “معاهداتی” که بین “دولت ها”، صورت گرفته است، نمی تواند، اثر تغییر کنده داشته باشد، مگر اینکه متکی بر شرایط خاص نو، جوانب دخیل در تعهدات گذشته، به کدام فیصلۀ جدید دیگری، متوسل شوند. وقتی این شخص می گوید که “ما افغانها” و بعد از “تاجیک” و “پشتون” یاد می کند، بطور واضح نمی توان فهمید که کلمۀ افغان در نزد او چه تعریفی خواهد داشت؟ زیرا از گفتار این شخص چنان انتباه گرفته شده می تواند که ممکن اهداف سیاسی سر پوشیده داشته باشد که “مخالفین” خود را با کلمات توهین آمیز و ترشحات ذهنی و غرض آلود، نیز یاد می کند، یکی را که با او مخالفت دارد “گنده”، “خاک فروش” و دیگرای که می خواهد در پهلوی او قرار “معقول” تعریف می کند و می گوید که آن فرد مورد پسند او، “لوده نیست. بیشتر لازم به تکرار نیست. همه حرکات و کردار او، در برنامه هایش موجود است. اینکه چه گفته و چه می گوید، اختیار خودش است… در یک مقالۀ قبلی، این نویسنده، اسناد تصویری از وضعیت جغرافیائی، اقلیمی و اجتماعی افغانستان، از مجلۀ “شترن” چاپ آلمان، از ۵۰ سال قبل برای ملاحظۀ خوانندگان محترم، جا داده شده است، که انعکاس دهندۀ وضعیت غم انگیز، ناشی از قهر طبیعت بوده است، اما عدم قابلیت مأموران فاسد و وزرای نالایق رژیم سلطنتی، نیز درین بحران و فاجعه ها مسوول شناخته شده اند که اقلاً از شدت و آمار تلفات جانی جلوگیری نه کرده اند. انگیزه برای تهیۀ این مطلب، دو برنامۀ اخیر “شفیع عیار” بیشتر مسبب شده است. جالب است، که در تحت عنوان « بلاخره بخموت سقوط کرد»، موضوع تبصره های تلیفونی افراد را، راجع به «حقابۀ ایران” در آبهای دریای “هیلمند” شامل می سازد. اینکه درک این انسان از موضوعات حقوقی چه است، خواننده گان محترم خود، می توانند گوش دهند. در جائی با استقبال از “اظهارات، رئیسی، رئیس جمهور بر حال ایران”، حرف های او را با ترجمۀ خودش چنین بیان می دارد، که گویا مطالبۀ  آقای رئیسی” این چنین است: “همانقدر که حقابۀ ایران است، باید داده شود.”، جالبتر افاده می کند که گویا مقامات ایرانی به جانب افغان ها، باور ندارند، می گویند که آب هست، اما برای آنها داده نمی شود. هم چنان متذکر می شود که خواهان صدور اجازه به هیأت ایرانی شده اند، تا خود آنها از مقدار آب دیدن کنند و هم خود اندازه گیری کنند. چنین احساس می شود که ممکن این فرد به مفهوم “حاکمیت” بر یک قلمرو و صلاحیت صدور ویزه که در اختیار یک حاکمیت دولتی بر یک قلمرو است، بصورت کافی آگاه نه باشد. درخواست دهنده برای ویزه، خودش نمی تواند برای خود ویزه صادر کند. نقطۀ جالب دیگر اینست، که این فرد، در تمام برنامۀ خود، بر ضد یک مبلغ “طالبان” که از او به نام “جنرال مبین” یاد می کند،  حرف های اعتراضی  می زند که چرا آن فرد بر ضد ایران حرف زده است، و هم اینکه چرا او هم از “مهار کردن” دریاها، حین مشاهدۀ “دریای کنر”، از ایجاد بندهای آبی، بر آن دریا، برای “آبیاری” زمین های افغانستان یاد کرده است. او از “سرحد غربی” به “شرقی” خیز می زند، بدون اینکه توجه کند، که خط “تحمیلی دیورند”، که استعمار انگلیسی از خود، به میراث مانده است، حق استفاده  از آب در کدام معاهده تعیین نه شده است. در عین حال در مورد تعیین نهائی سرحد و حل نهائی سرنوشت مردمان این سر زمین ها، که از بدنۀ افغانستان، جبراً جدا ساخته شده اند، حل و فصل نه گردیده است. از جانب این شخص بطور صریح دیده می شود که نظرات سیاسی خود را از “سیاست خارجی روزانۀ چین” استخراج می کند. و ممکن واقف باشد، که در حال حاضر “چین”، “روسیه” و “ایران” خاصتاً در تحت نام “مخالفت با امریکا” در پس پرده، چه کارهائی را در پیش گرفته اند. ممکن این شایعات را هم شنیده باشد، که گویا چین خواهان آنست، تا قسمت شرقی “اوکراین” به “روسیه سپرده شود” و “سقوط بخموت” و “طیارات بی پیلوت ایرانی ها” به “روسیه” شاید این شخص را هم امیدوار ساخته باشد، تا مقدم بر همه، در ذهن مقامات دولتی ایران، جا یابد. ازین برنامنهٔ او نویسنده احساس می کند که در همچو شرایط، تلاش بهره برداری “سیاسی” صریح در ذهن خود باید داشته باشد، بدون تمایل او به کسب “شهرت” نیز غیر محتمل بنظر نمی رسد. فراموش نشود که تبلیغ موضوعات تحریک آمیز، برای تمام جوانب، ضرر خواهد رسانید، و امکان خطر گمراهی را در شیوۀ تفکر عامه، محتمل می شمارد. برخلاف ادعای خودش، که ممکن انتظار بهبود و “اصلاح” را در طرز دید مردم ما داشته باشد، چنین حدسیات و تطبیق “مُدل” فکری او بیشتر، تخیلی بنظر می رسد، که ممکن “اهداف” پوشیدۀ  دست های قوی دیگر نیز دخیل باشد و او با ترشح شمۀ از افکار “آیدیالوژیکی” خود، تصوری را هم ترسیم می تواند که ممکن در راه و روش او نیز تعبیه شده باشد. تمرکز او بر موضوعات فرهنگی و لسانی، بعضاً توجه را از تفکر “پلورالیزم” منحرف می سازد که فضا را برای فعالیت “راسیست های” در کمین نشسته، مساعد می سازد و برای جامعۀ افغانستان و تعهدات اتباع آن، در امر حفظ منافع عامه، مضر دانسته شده می تواند. پخش معلومات غیر مسلکی، بدون مسئولیت، خود مسبب تحریک به نفاق خواهد شد. خوانندگان محترم خود قضاوت کنند، که تا چه حد، طرح مطلب، از جانب “رئیس جمهور ایران”، سوال بر انگیز و غیر معمول بوده می تواند. وقتی او خود به معنی “اخطار ایران برای افغانستان” می فهمد، اما در جائی دیگر اظهار “رئیس جمهور ایران” را “معقول” فکر می کند، این خود وضعیتی را برملا می سازد، که منافع و حقوق و درد و الم مردم افغانستان را در نظر نا گرفته، فقط اینکه حرف های مبلغین “حکمای فعلی” در افغانستان “بحرانی” خوشش نمی آید، در دفاع از منافع بیگانه می شتابد. هدف نویسنده این نیست که درین جا از “سیاست” و یا “موقف”، “تسخیر کنندگان فعلی مسلح” در افغانستان، پشتیبانی  کند و یا اینکه در برابر “طالب” از تحریم و تبعیض در مقایسه با “گروپ های” دیگر سیاسی دخیل در بحران افغانستان، کار گرفته شود، اینجا هدف باید این باشد که در قدم اول فاصله ها بین گروپ های اجتماعی در داخل کشور، کم شود. وقتی سلاح خاموش می شود، باید صدای انسان شنیده شده بتواند. این نویسنده، تا آن سرحد هم نسبت به سعادت و خوشبختی در اجتماعات انسانی، بی تفاوت نیست. خوشبختی و صحت و امنیت را برای هر انسان، می طلبد. این نویسنده برخلاف این شخص برین عقیده است، که در اجتماعات امروزی، راه معقول که حاصل تجربۀ هزاران سال است، در همزیستی در تحت چنان یک نظم به رضایت همدیگر سازمان یابد، که دولت اداره کننده، در برابر تمام گروپ های مختلف اجتماعی، برخورد مساوی داشته باشد و در عین زمان از آزادی و امنیت فرد فرد، چه مذهبی و چه غیر مذهبی باشد، حفاظت نماید. این بدان معنی است، که “پیروان هیچ یک دین” و یا “غیر دین”، مستحق نه گردد که ادارۀ کشور را، در انحصار خود، بگیرند. اگر در چنین موقف قرار گیرند، روشن است که حکومت استبداد، برقرار می باشد. اما به خاطر تسلط استبداد حق نداریم، منافع مردم ما را فراموش کنیم و به خاطر شهرت، اتحاد اتباع کشور را متضرر سازیم. تصور این شخص و دیگران مبنی بر اینکه گویا با شنیدن تلیفون های اشخاص با آگاهی های مختلف  که تا حدی تبارز عقده ها و خصومت های افراد نیز شامل بوده می تواند، و بدون شک مغرضانه و تخریش کننده نیز شناخته می شود، و در عین حال مطالب یاد شدۀ دور از حقیقت را، به عنوان “تنویر”، جا می زند، خود به عنوان تحریک به راه غلط و گمراهی، تلقی شده می تواند. زیرا جواب های غیر مسئولانه، بر بنای استدلال ذهنی، “آنی” و بی ربط  “گرداننده”، می تواند، باعث گمراهی، شنوندگان نیز شود. به یک مثل توجه کنید. گرداننده در یک برنامۀ خود، دو موضوع را جا می دهد، یکی “بلاخره  سقوط بخموت” (اوکرئین) و دیگر “شنیدن نظرات افغانها” در بارۀ “حقابۀ ایران”، مطابق “معاهده”. البته این شخص هم، ممکن مانند دیگر حریفان خود، مصروف “جلب”، شنونده برای، برنامه های خود باشد، که با این نوع کلمات در جمله، به “تلیفون ها”، جواب می دهد. اینکه گفتار این شخص مهم  است و یا نه، موضوع تبصرۀ این نویسنده را در بر نمی گیرد، اما ازین حقیقت هم نه باید انکار کرد، که انسانها، در هر مورد نظرات مختلف می داشته باشند. هیچ کس هم ازین واقعیت بی خبر نیست، که در تبلیغات اکثریت چنین افراد، سطحی نگری و عوامفریبی و حتی کلمات توهین آمیز و یا توصیف آمیز، هدفمند خودش، شنیده می شود. اینکه این شنوندگان، چه دلچسپی خواهند داشت، هم چنان دقیق نیست. ممکن است، بیکار و کنجکاو باشند و یا ممکن متمایل باشند که صدای خود را به گوش شنوندگان، برسانند.

در حال حاضر خاصتاً برای هر فرد جامعۀ غم دیده و صدمه رسیدۀ ما افغانستان، ضروری است، که اهداف احتمالی منفعت جوئی فردی، شهرت طالبی شخصی و تمایل به مؤفقیت فردی را، از خدمت به اجتماع تفکیک تواند. هرگاه هر فرد ما به عنوان تبعۀ مساوی الحقوق با مکلفیت مساوی در برابر خاک و وطن شناخته شود، باید متوجه بود که با حرکات، گفتار و اعمال شخصی، باعث توهین و اذیت دیگران، نه شویم و هیچ نوع تبعیض را در برابر تبعۀ دیگر، روا نداریم. همین فرد در یکی از برنامه های خود، کلمات نا مناسب، چون “گنده” و باز ادعای اینکه “رئیس جمهور ایران لوده نیست” به زبان می آورد و همین رئیس جمهور ایران را معقول می داند، در حالی که ” داکتر زلمی خلیلزاد”، قرار گزارشات “میدیاها”، به جانب “ایرانی” هوشدار می دهد، که از کلمات “زور” استفاده ننمایند. همزمان با این خبر، کارمندان “افغانستان آزاد” که در عین حال علاقمند به تشدید مناقشات، مانند “شفیع عیار” علاقمند اند، تذکراتی داشته اند، که “داکتر خلیلزاد” در حال حاضر، در کدام مقام رسمی وظیفه ندارد. در فضای تفاهم “سیاسی”، تکیه کلامی موجود است که می گویند:” بگو که کجا ایستاده ای، بعد می دانم، که کی هستی!” مهم اینست که گفتار گوینده روشن باشد که خود فرد چه می گوید، و برای چه هدف حرف می زند. در عین حال، باید تا حد ممکن متوجه بود، که تأثیرات احتمالی آن،  بر اذهان عامۀ  افرادجامعۀ بحرانی ما، چه خواهد بود؟ در چنین یک مرحله امیدواری اینست، که از فضای “جنگ” دوری جست و به جای آن جهتگیری، باید بسوی تفاهم و نزدیک به “صلح” باشد. قبل از اینکه بر برخی موضوعات مطرحی این “هنر پیشه” اشاره داشته باشیم، نخست به این نقل نقول “نیکلاس لوهمن” یک “سوسیولوگ” (عالم  اجتماع انسانی) و “تیئوریسن اجتماع”، مهمترین نمایندۀ ” تیئوری سیستم اجتماعی” و “سوسیوکوبرنیتیک” (Soziokybernetik) (منشاء این کلمه در زبان یونان قدیم، به مفهوم، مرد هدایت کننده یاد نموده اند.) در حوزۀ آلمانی زبان ها،  و در حلقهٔ دانشمندان فرهنگ کلاسیک، به عنوان دانشمند برجسته، در قرن بیست شمرده می شود.

او در رابطه انسانها، چنین اظهار نموده است: « […] انسانها  ارتباط گرفته نمی توانند، نه یکبار مغز آنها ارتباط گرفته می تواند. فقط ارتباط است، که  مکاتبه و مراوده را ممکن می سازد.» اینکه این “شفیع عیار” در چنین برنامه ها چه هدف دارد، برای خودش معلوم است. اینکه به این چنین نتیجگیری ها ارزش می دهد و یا نه، هم چنان موضوع علاقمندی این نویسنده نیست، اما برای نویسنده کلماتی که به سطح بسیار “نازل کلتور، اداب و اخلاق” از او شنیده می شود، خیلی نا خوش آیند بوده می تواند. این شخص که خود را “از افغانستان” می داند و با ادعای سابقۀ “سیاسی” در افغانستان، حال باشندۀ  “واشنگتن” یاد می کند، به ارتباط “اظهارات رئیسی” رئیس جمهور بر حال آیران، که تا حدی غیر عادی، از طریق تلویزون آنهم، در محضر “عام”، تحقق جاری شدن “حجم آب” را تقاضا دارد و با کلماتی، بیان می دارد، که حتی “شفیع عیار” خود این موضعگیری را، “اخطار ایران برای افغانستان” تشخیص کرده است، از آنجهت می تواند، تعجب برانگیز باشد. از جانب دیگر آگهی وجود دارد که بین این دو کشور، قرار تأئید جانبین، ۵۱ سال قبل طرزالعمل تعیین و برای هر دو دولت باید، مراجع تماس، «دیپلوماتها» و مأموران دولتی معلوم باشد. چنین موضعگیری «نمایشی» خود، گمان اهداف سرپوشیده را زنده می سازد.

در یک گزارش “دی ویلت” از آسیا، به تأریخ ۰۸ سپتمبر۲۰۲۱م، ۲۳ روز بعد از ورود «جنگی های طالب» به کابل، که حاکمیت «امارت اسلامی افغانستان» را پس از وقفۀ بیست سال، دوباره اعلان نموده اند، تحت این عنوان : «تهران، طالبان و منازعه بر سر آب» می خوانیم: « یک منازعۀ قدیمی بر سر “حقآبه”، می تواند به عنوان یک آزمایش برای همکاری عملی ای که تهران با طالبان در پیش گرفته است، گردد.» درین گزارش، ضمن اینکه از “بند کمال خان در نزدیک سرحد به ایران” نام برده می شود، با نقل از یک متخصص محیط زیست، با تابعیت ایرانی، به نام “نیک کوسار؟” (Nik Kowsar) (“فعلاً، در زمان نشر گزارش، در واشنگتن دی. سی.، زندگی می کرده است.) در یک مصاحبه با “دویچه ویله” چنین نقل می کند: “با آمدن طالبان در قدرت، وضعیت در سرحد، بهتر نه خواهد شد.” او که از تغییر “اقلیمیدر یک منطقۀ وسیعتر چون “سوریه”، “عراق”، “ایران” و “افغانستان” نام، می برد، متذکر می شود که “تغییر اقلیم” به “افراطیت و تروریزم مساعدت ” فراهم می سازد. “خشک سالی دوامدار” و “ادارۀ خراب آب“، «دهقانان ناامید را به آغوش گروپ های شورشی و زورمندان  افراطیون چون طالبان می سپارد.» در افغانستان، حال، “آخرین ها” در “قدرت” اند، که در عین حال، با یک “مسئلۀ قوی محیط زیست” مقابل می باشد. این گزارشگر، تذکر می دهد که: “از بیشتر از ۱۰۰ سال به این طرف، منازعه می تواند بین ایران و افغانستان به  زودی‌ کسب شدت نماید: منازعه بر سر آب هیلمند.” در چنین وضعیت، لازم است که هر تبعۀ کشور، اختلافات احتمالی گروپی” را به خاطر موجودیت کشور کنار بگذارند، نه به مفهوم اینکه به “افراطیت” و رژیم مستبد، در تحت نام “اسلام”  “بیعت” تلقی شود، بلکه اتحاد اتباع را برای وطن می طلبد. درین جا، این نویسنده، اظهارات “شفیع عیار” را که خود نخست به طرفداری از چنین موضعگیری  “رئیس جمهور ایران”، در نقش “ترجمان”، “مبلغ” و هم “مدافع حقوقی” آنکشور، جا می زند، که ممکن در هیچ کشور جهان، در مطابقت به هیچ قانون، “لیسنس” یا “جوازنامۀ وکیل مدافع حقوق” را داشته باشد. در عین حال، به خود اجازه می دهد، از طریق این “میدیا” به توصیف” از رئیس جمهور ایران صدا بلند کند، که گویا “شخص معقول است” و بالمقابل به مخالفین خود در افغانستان، کلمات “گنده”، وابسته و تمام افغانها را “احساساتی” مهر می زند. چنین موضعگیری، هیچ نوع باورمندی را به متعهد بودن او به موجودیت افغانستان، به حیث یک کشور، گواهی نمی دهد. وقتی کلمۀ خیلی بی مفهوم را بزبان می آورد، که گویا “رئیسی”، رئیس جمهور بر حال ایران، کدام “لوده نیست”، باز مکرراً اظهار “رئیسی” را با صوت و تصویر نشان می دهد، می تواند سوالی طرح شود، که آیا کسی این نسبت “لوده” را، به زبان آورده است؟ در ادامۀ گزارش، بشکل سوال در یک سطر درشت چنین مطرح شده است: « حرکت جدید توسط حکومت – طالبان؟»

” ایران  افغانستان را ملامت می کند، که حقآبه ها را نقض کرده اند. بصراحت کمتر از  آنچه در سال۱۹۷۳م ، در معاهده حجم آب جاری در ایران تعیین شده است. افغانستان آنرا تکذیب نموده است. واقعاً حکومت افغانستان مستقیماً در نزدیکی سرحد با ایران، در مسیر دریای هیلمند سد اعمار کرده است. بند کمال خان، پس از مدت زمان طولانی اعمار، در ماه مارچ مفتوح گردید. ایران مدعی است، که  جریان حجم جاری آب، با موجودیت این بند، به معیار قابل ملاحظه تقلیل یافته است.” بار دیگر تکرار می گردد، که می گویند: طالبان در برابر مسائل قوی محیط زیست قرار دارند: « منابع ما محدود است و افغانستان خود، به آن نیاز دارد. در همین لحظه ما یک ادارۀ دولتی کار کن نداریم. بسیاری از همکاران ما کشور را ترک کرده اند. طالبان از مسائل محیط زیست، آگهی نا چیز دارند و می خواهند در قدم اول با افرادی یکجا کار کنند که، از جهت “آیدیالوژیکی” طوری فکر کنند، مانند خود، آنها.» در ادامه  از زبان کسی به نام “داد محمد بحیر؟” (Dad Mohammad Bahir) که از او به عنوان کارشناس یاد می کند، می نویسد: ” ما به تبادلۀ مضمونی همسایگان نیازمند هستیم، تا یک حل خوب دوامدار ، به هر دو جانب، بیابیم.” اینکه آیا کسی در کابل در غم حل مجادلۀ  بر سر آب، با ایران است، واضح نیست. اینکه طالبان با قلت منابع آب کشور برخورد خواهد کرد، برای بسیاری افغانها، حیاتی و برای زنده ماندن مهم است. به همین ارتباط در گزارش، یاد آور می شود، که “با اعمار بند کمال خان، حکومت افغانستان می خواست، تا به زارعین ولایت نیمروز،  هم چنان در وقت خشکی، هم چنان آب ثابت برای آبیاری در اختیار قرار دهد، و در عین حال ولایت ازین وسیله تهیۀ برق خودی داشته باشد، که تا آنزمان از ایران وارد می شده است. ” آنچه درین گزارش توجه را  به خود جلب می کند اینست که: ” دریاچۀ هامون  در سال ۲۰۱۶م، از جانب «یونیسکو» به عنوان قسمت قابل زندگی اعلام شده است. این موضوع مرتبط است، با تعیین اهداف  دوامدار انکشاف در بخش های محیط زیست ، انکشاف اقتصادی و اجتماعی. در گزارش آمده است‌که: « به علت قلت آب، بیش از چهارم حصۀ ساکنین، منطقه را ترک کرده اند.» چنین یک حالت، در یک روز و دو روز و یا مدت کم، رخ نمی دهد. برای این معضله، قرار گزارش  خبر رسانی”ایرنا” (IRNA) در ماه اپریل ۲۰۲۰م، حمایت مالی و پولی اتحادیۀ اروپا  وهم از پروگرامهای انکشافی ملل متحد به حجم ۱۰ (ده) میلیون «یورو» اطمینان داده شده است، تا درین جهت در ظرف پنج سال  کیفیت زندی باشندگان محل تغییر یابد. فرضیه برای آن، یک توافق دوستانه با حکمای کنونی در کابل، در مورد تقسیم آب هیلمند، شناخته شده است. چنین یک حل با بی اعتمادی علیه یکدیگر و کاربرد کلمات «زور» که از سال ۱۹۹۶م، بدینسو، بین رهبری «طالبان» و «رهبری جمهوری اسلامی ایران» لحظات خطرناکی را شهادت می دهد، اثرات منفی داشته می تواند. بخصوص، وقتی دست های احتمالی مرموز، در مناسبات منطقوی و بین المللی،  در کار باشد. «تهران امیدوار است، که یک همکاری عملی با طالبان، به یک حل برسد.» در همین منبع نشر شده هم چنان می خوانیم که “اعتراضات در ایران به نسبت خشک سالی و کمبود آب، حکومت ایران را به وحشت انداخته است. درین زمینه فقدان ادارۀ منابع آب، از مدت ها قبل معلوم  بوده است… بندهای ایران، آب های عراق را می دزدند. بر عراق جریان آب می ایستد. در پهلوی تغییر اقلیم، بند های آبی کشور همجوار ایران مسوول است. اقتصاد ایران از قلت و کمبودی آب در عراق منفعت می برد…” در رابطه با وضعیت در “جمهوری اسلامی” ایران که در مقالهٔ قبلی یاد شده است، اینجا هم نقل می کنیم: جهانیان از سه دهه بدینسور، موضوع “قلت آب” را در “ایران” گزارش داده اند، نه تنها یک شهر و یک محل است، بلکه، این “بحران” را اقلاً در ۷ منطقه یاد کرده اند. در ساحات خشک، ریزش باران را تقریباً ۵۰ تا ۱۰۰ ملی متر خوانده اند. بدینترتیب گفته شده است، که اگر سیاست جاری و مصرف آب تغییر نکند، قریب ۷۰ در صد مردم ایران مجبور به مهاجرت خواهند شد، که حدود ۵۰ میلیون انسان تخمین نموده اند. یک مثالی را از اصفحان تذکر داده اند، که ۹۷ فیصد این سرزمین مستقیم یا غیر مستقیم به تهدید خشک سالی مواجه است (ویکیپیدیا)

پایان

از افتتاح وبسایت (۲۰۲۱/۹) تا کنون

«بفرمائید دوست عزیز روی خط هستید!» 169

برای ارتباط، احترامانه از شما دعوت میشود به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید

nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com

به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت