این جنگ، جنگ افغان ها نیست!(۲)

۲۰۲۳/۰۶/۱۱

«این جنگ، جنگ افغان ها نیست!»

(بخش دوم)

در بخش اول در رابطه با این تصویر اول، سخن گفته شده است. درین بخش می توانید “حمیدگل”، رئیس سابق “آی اس آی”  پاکستان را مشاهده کنید. پاهایش را برای ادای نماز در مقایسه با دیگران در صف، نسبتاً دورتر نگهداشته است. هدف نویسنده این نیست که ثابت سازد، که پس این “جنگ، جنگ کیست”. ثبوت این ادعا، باز هم بدوش مدعی اول، یعنی “حامد کرزی” است.

وقتی انسان خود در جنگ و در قدرت دخیل نه باشد، نمی تواند به حقایق اصلی دسترسی داشته باشد. وقوع حوادث را می شنود و می داند که خود و دیگر، توده های عظیم مردم نا توان، از آن صدمه می بینند.

هدف فقط اینست، تا ببینیم، که چرا و از چه زمان ببعد، بطور مثال “حامد کرزی”، این “مهرۀ ” عوامفریب رسوا، سهیم در “جنگ های نیابتی”، چنین کلمات را برای چه هدف به زبان آورده است.

واقعیت اینست که اگر هر یک ما از خود پرسیده باشیم، که آیا استخبارات کشورهای بزرگ و متحدان درجه دوم و سوم و یا پائینتر از آنها، در نقشه های “جنگ های سرپوشیدۀ آنها”، علاوه از ثبات معمول دو جانبۀ علنی مأموران آنها، دیگر این  چنین امکانات را هم، “سری” در نظر می گرفته اند، تا در لحظات لازم، حتی “گروپ های مستخدم جنگی خود آنها” را در “جنگ های نیابتی”، علیه همدیگر هم تحریک و بکار ببرند؟ از آوان طفولیت به یاد داریم که در زندگی دهاتی، افراد خانواده های نادار، از پیر تا جوان در فصل تابستان که کشت گندم درو و خرمن می شد، باید به آن محلات برای “خوشه چینی”، می رفته اند.

همه خوشه چینان دور کسی جمع می شده اند، که باید “قوده ها” را جمع می کرد. همینکه “قوده” برداشته می شد، هریک از خوشه چینان تلاش می کرده اند، تا سریعتر از دیگران، کدام خوشه در دست گرفته بتواند و در چنین فضا، گفته اند: «خوشه چین از خوشه چین بد می برد و صاحب قوده از هردو” ازین جاست که چنین قدرت ها، وقتی لازم بدانند، در برابر مستخدمین آنها نیز نقشه های خصمانه و انتقام جویانه داشته می باشند، بدون اینکه گروپ های درگیر علیه همدیگر، صریح درک کرده بتوانند. ممکن بهتر و روشنتر در کرده می توانستیم هرگاه به طرح ها و نقشه های احتمالی توطئه آمیز دولت ها و اشکال مختلف پلانهای مخفی آن  دولت ها نیز واقف می بودیم. آیا گاهی هم صادقانه بر حوادث گذشته نظر انداخته اید به یاد دارید که در دهۀ اول شدت “جنگ” های بحران اخیر افغانستان که از جانب دولت وقت در “کابل” و “حامیان شوروی” آن “جنگ اعلان ناشدۀ امپریالیزم و ارتجاع” و از جانب مخالفین آنها، “جهاد” و دفاع از “اسلام” یاد می شد، در جمع همان “هفتگانه” از برخوردهای خونین بین “تنظیم ها” که هر یک در تلاش کسب امتیاز بوده اند، گزارش می یافت.

عموم افغانهای غیر دخیل در جنگ، قربانی این جنگ شناخته شده اند، که قدرت طلبان، توسط افراد مسلح آنها به پیش می برند. تا زمانی که همین مناسبت ها، برقرار باشد، مردم بی پناه ما  قربانی این نوع جنگ ها، خواهند بود. به تصویر “حامد کرزی”در سمت چپ نظر کنید: (“پنجشنبه، ۱۳ دسمبر ۲۰۰۱م، ۷:۵۰ بوقت گرینویچ. رهبر جدید افغان،  به کابل می لغزد… «آقای کرزی می خواهد قدرت را در کمتر از یک هفته  در دست گیرد.»)  در مقالات قبلی این نویسنده، نظرات فیلسوفان و متخصصان  بیان گردیده است، که پس از جنگ دوم جهانی، انکشاف اسباب “جنگی” به آن نقطه رسیده است، که دیگر، ‌«جنگ های کلاسیک» و سابق، بین دو قدرت بزرگ ممکن بنظر نمی رسیده است.

این چنین سلاح ها و قدرت تخریبی آن، با اهداف سیاسی مانند سابق، متناسب شناخته نمی شود.به عبارت دیگر، پلان شدن “جنگ های” جدید با سلاح اتومیک ممکن نیست،  زیرا با سلاح های دست داشتۀ امروزی، بین صاحبان اسلحۀ کشتار جمعی، بقول معروف این اصل تفهیم شده است که:  “اگر یکی پیروز شود، دیگر آن هم ختم است.» همین روز مصادف است، با رویدادی که  از یک طرف یک ماه قبل، خبر سقوط «طالبان» و خروج افراد جنگی آنها از کابل، به این متن: ” سه شنبه، ۱۳ نومبر ۲۰۰۱م، ۰۶:۰۵ بوقت گرینویچ. تحلیل: طالبان سقوط کرد… طالبان سالها برحمایت پاکستان تکیه کرده بود» منتشر می گردد  و همزمان با آن، افراد مسلح «شورای نظار» (تصاویر صفحه قبل) تحت پوشش «اتحاد شمال»، که در واقعیت امر قراردادی های «حنگ نیابتی جدید»، شناخته می شده اند، و به ظاهر امر، «خلاف خواست قوای متحد خارجی، اشغالگر» وارد کابل شده بودند. تصویر ترکیبی صفحۀ قبل، که تصویر گزارشگر “بی بی سی” ، “جان سیمپسن” ، “ویرایشگر” امور جهانی در “بی بی سی”، نیز دیده می شود، از “هلهله و شادمانی” در کابل “آزاد” در همان روز سه شنبه ۱۳ نومبر ۲۰۰۱م حرف می زند (تصویر، صفحۀ فوق).«افراد جنگی اتحاد شمال در نواحی کابل، متراکم شده اند. تأکید می ورزد که آن قطعات جنگی اتحاد شمال پیشرفت سریع نشان داده اند. طبیعی است که در زیر چتر حمایوی “متحدین” جدید خارجی آنها. «این حرکت نظامی، تلاش های دیپلوماتیک را به دشواری مواجه می سازد» حال از شما «حامد کرزی” می پرسیم:

وقتی نتیجۀ جلسۀ کنفرانس “بن” را “لیز دوسیت” از طریق تلیفون برایتان خبر داد، با چه کلمات استقبال کردید، به یاد دارید؟. ما به یاد داریم که کلمۀ “عالی” (fine)… “من صدر اعظم هستم” به زبان آورده اید. (برای ایجاد تسهیل به خوانندگان محترم، «کپشن های» تصاویر سمت چپ دوباره رونویس می گردد: ۱ «طالبان اسیر در “قندز”، نمایشنامۀ یک قتل عام؟»، ۲ – « یک منطقه در حریق، یک افتضاح در هندوکش: قدرت بزرگ امریکا خودش را به افتادن در دام، مانند اتحاد شوروی تهدید می کند. واشنگتن به سابقۀ جنگ، بر بمب فشار می آورد. لیکن جنگی های خدا،  مقاومت می کنند. آنها کمک جاری از نا آرامی ها و اضطراب داخلی پاکستان بدست می آورند.»  آیا گاهی هم در بارۀ اشکال مختلف ممکن نقشه های احتماعی “توطئۀ و دسیسه” دوباره حال بگوئید، که چه کسی این “مقام” را برایتان مناسب دانست. اگر در جنگ توسط افراد وابسته به خودتان، سهیم  نبودید، پس دیگر، چه فوق العادگی داشتید؟ چه قدرت و چه کسانی این “انتقال قدرت” ملایم را برایتان، فراهم ساخته بود. که فقط با فشردن “دست” قدرت بطور نمایشی، از “استاد تان، برهان الدین ربانی” به خود تان “انتقال” کرد.  مطبوعات “فکت ها” و “تصاویر” زیادی را منتشر ساخته است، که چی کسانی امنیت این “انتقال قدرت” را گرفته است و حاکمیت دولتی حقیقی در اختیار کی بوده است.؟ گزارشگر “بی بی سی” که از این روز به عنوان: “روز تغییر در افغانستان” یاد نموده با این تصاویر تعریف نموده است. در سطرهای فوقانی، که یک عسکر خارجی را در بین اطفال و نوجوانان ایستاده، می خوانیم: « شنبه  ۲۲ دسمبر ۲۰۰۱م، ۲۲:۱۰ بوقت متوسط  “گرینویچ”. در تصاویر: روزتغییر افغانستان.  رهبر جدید افغانستان ، حامد کرزی، به حیث رهبر جدید افغانستان، به حمایت  قوت ۳۰ ملت متحد، در یک مراسم احساساتی سوگند خورده است. درین مراسم حدود ۲۰۰۰ از سران اقوام و دیپلومات های خارجی حضور داشته اند.  یکی از گزارشگران که دستگاه “تونل ها” را به چاپ رسانیده است، در صفحه قبل شاید دیده باشید، در جنگ قوای «سینتکوم» و متحدان آن، علیه “جنگی های القاعده” مطمئن نبوده است، که “پیروزی” قوای آنها، ناشی از “تکنالوژی” بوده است و یا همکاری قوای “جنگی محل”.  در پایان تصویر هم چنان تذکار یافته است، که اعمار این تونلها که به پناه گاه “آمر ترور” مبدل شده است، یک زمان توسط “سی آی ای” تمویل شده است. آنچه بطور محسوس توجه را باید به خود جلب کرده  باشد، اینست که مهره های “استخدام شده” در جنگ های “نیابتی” اکثراً تا به حال زنده و در میدان سیاسی فعال اند، همان نقل قول “جنرال” قهرمان آلمانی، “در دو جنگ”، کاملاً صدق می کند که می گفته است: « در جنگ های “آیدیولوژیکی” کسانی یکدیگر را قتل می کنند، که یکدیگر را نمی شناسند، به امر کسانی که، یکدیگر را می شناسند، اما قتل نمی کنند.» (“ایروین رومِل”) حال اگر نویسنده از زبان خودتان و سائر “مستخدمین جنگ نیابتی” مانند خودتان، حقیقت را می شنید، خیلی محتمل بود، که گمان بد و یا عدم اعتبار به حرفهایتان و هم به حرفهای دیگران، رخ نمی داد.

سؤال دیگر، اگر شما و یاران تان که خود تانرا از یک طرف “افغان” مهر می زنید، و از طرف دیگر، ممکن بر چنین “هویت افغان” اطمینان هم نداشته بوده باشید، که برای “نجات تان”، خود تانرا، در “رأس قوم پوپلزائی” نیز نصب کرده اید، و اگر  درین جنگ “دخیل نبودید”، پس  در عکس یادگاری در بین “عساکر قوای خاص امریکائی” چه می کردید؟. تمام دنیا، از افشای متن “مخابره”، توسط استخبارات “آلمانی” که پس از ده سال افشاء نموده اند، که به امر “ملا محمد عمر” در مسیر راه تان به “اوروزگان” بر طبق اطلاعات “میدیاها”، “کمین گرفته شده بود، تا با شما هم، مانند آنچه که با “عبدالحق” کرده بودند، تصفیۀ حساب کنند. اما وقتی “استخبارات آلمانی”،  از محتوای  متن صحبت “قوماندان های طالب” فوراً  به “قوای خاص امریکائی” خبر می دهد، “هیلیکوپترهای امریکائی” خودتانرا از مرگ حتمی نجات می دهند. آیا این حقیقت هم جائی “ثبت” است، که خودتان را کجا، بردند؟ بعضی ها اصلاً به داستانهای

در جمله اختلافات “حرکت انقلاب اسلامی” به رهبری “مولوی محمد نبی” و “حزب اسلامی” (حکمتیار) و هم چنان “برخوردهای خونین” بین گروپ “شورای نظار ” (احمدشاه مسعود) و با “حزب اسلامی” (حکمتیار) مکرراً گزارش می یافته است. مردم ما در طی مدت بیش از چهل سال، در زندگی روزمره فراموش نکرده اند که باید برای تدفین اقارب و آشنایان و هم جهت دعا و ابراز تسلیت به بازماندگان، به فاتحه ها و ختم های قرآن شریف، می رفتند و یا مجبور اند که تا امروز بروند. درینجا هم چنان بی جا نخواهد بود، اگر از”حامد کرزی” پرسیده شود، که “حمید گل” از کجا و بر اساس کدام اطلاعات می دانست، که همیشه و مکرراً می گفت: “حامد کرزی تأریخ است.”، “امریکا تأریخ است.” و “طالبان آینده است.” مگر این اظهارات را از روی “مخالفت” با شخص “حامد کرزی”  و یا “امریکا” می گفته است؟ یا اینکه احتمال “پلان مشترک” هم غیر ممکن نخواهد بود، تا  چنین یک بازی سیاسی را هم سنجیده باشند که منافع “قدرت ها” ایجاب می نموده است. ( “حامد کرزی” قرار سماعی، در زمان “حاکمیت” نامنهاد خودش، بیست سفر رسمی به پاکستان انجام داده است، اما برای فریب عوام، دائماً از پاکستان به ظاهر شکایت می کرده است، ولی در پس پرده او هم با دیگران، و هم مخفیانه، و متحدانه با پاکستان “اسلامی”، برای قدرت بزرگ و حفظ امتیازات خود، خدمت می کرده اند.)  بازهم اگر به جای مفهوم عنوان، ادعا به این نوع گفته می شد که همه افغان ها در جنگ افغانستان دخیل نبوده و نیستند، تا حدی یک مفهوم قابل درک بوده، می توانست.

خودتان، باور ندارند، که اقلاً پس از زمانی که از طریق “تلیفون ستلایت”، با “سالون” کنفرانس در “پیترسبیرگ” واقع در جوار “بن” مرتبط شدید، می گویند که دیگر خودتان باید در قندهار نبوده باشید. آخر یک مردم، با خودتان باید چه کنند، وقتی حرف راست ازخودتان نه شنوند. خیلی ممنون می بودیم، اگر اقلاً همین اظهاری را که فقط ۴ روز، پس از اشعال مقام و بعد از «سوگند» تان، ادعا کردید ‌که:«تروریزم» سرکوب شد. اما مردم ما و جهان تا امروز هم از حضور آن واهمه دارند. چه کسی برایتان این اطمینان را داده بود؟ تا آنزمان، قرار معلوم، شما در حکومت تان، قریب هیچ امکان نداشته اید. در سالهای اول، جهان حتی، دولت خودتان را خارج از کابل نمی شناختند. آیا ازین وقایع هم، واقف بودید؟ قتل های فوق و هم سوارکاران مختلط، قوای خاص امریکائی و «جنگی های اتحاد شمال» را چه نوع رابطه  تعریف می کردید؟ چه رخ داده بود، که پس از یک مدت برایتان، دوست “شخصی” و مأمور کاریابی تان در “یونوکال”، برای محاظت تان، «محافظین امریکائی» توظیف کردند. مگر این جملات را از زبان “رئیس شورای…” که تصویر شمارۀ قبلی نشان داده شده است و در آنوقت خود تان در جمع “فعالین طالبان” یاد می شدید، فراموش کرده اید، که می گفته است:«با رهبری پادشاه ما، هدیۀ خدائی وحدت ملی داشتیم. این نظم با طالبان بر می گردد” – “مولوی شیخ الحدیث، صدر شورای کلانسالان” در سمت چپ، پهلوی تصویر پادشاه، “تصمیم اتخاذ نموده ام، که به وطنم برگردم، تا صلح و وحدت ملی را دوباره برقرار نمایم” – «محمد ظاهر، پادشاه سابق افغانسان» مدتی بعد از اشغال قسمت های وسیع خاک افغانستان توسط جنگی های طالبان اشغال شد.  مگر این شما «حامد کرزی»، حامی و عضو “طالبان” نبوده اید؟، که بعداً بقول خود تان از طالبان، ظاهراً فاصله می گیرید. با اشغال کابل توسط طالبان، “ربانی”و “مسعود”، از جملۀ برادران یا “اخوان” بین المللی فرار نمودند، در مقابله با آنها، مجلۀ “شپیگل ” ازین دو شخص، یاد می کند. به این تصویر و چند سطر، پایان تصویر توجه نمائید:  چنانچه بعد از حادثۀ “۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱م”، بر اساس گزارشات مطبوعات، دو شخص، از صف افراد با نفوذ، “قوماندان های” تنظیمی و متنفذین قومی، که در جنگ «داخلی» افغانستان، که اصلاً  در نقش و موقف مستخدمین «جنگ های نیابتی» قرار داشته اند، برای سقوط “طالبان” از طریق پاکستان، وارد افغانستان می سازند.

یکی “قوماندان عبدالحق” و دیگری آن، همین ” حامد کرزی” بوده اند. “قوماندان عبدالحق” از  طریق “پیشاور” و «حامد کرزی»، طبق حکایت ها، از “کویته”، وقتی جنگی طالبان “وارد ولایت میدان” می شوند، طوری که در مقالات دیگر هم تذکار یافته است، همین به اصطلاح ، “متنفذ” با قوای ایالات متحده، در ارتباط بوده است. آیا درین هدف هم، عمل “جنگی” شامل بوده است، یا نه؟ پس آن “جنگ، جنگ کی بوده است؟”، که این فرد برای آن، کمر بسته بود؟. آخر این “ضد طالبان” چه کسانی بوده اند. از کجا و به چه قدرت “تمویل”، “تجهیز” و “تسلیح می شده اند. “حامد کرزی” باید از سال ۱۹۹۲م، به یاد داشته باشد، که خودش با چه وسیله از یک «مهمان خانۀ دولتی” یا تعمیر شخصی تحت تأمین “دولت”، خودش، در قطار یکی از “معاونین وزیر خارجه” به “وزارت آورده می شد.” ممکن است، تا به حال، از داغ “قفاق فهیم”، که حکایت می شد (قریب یک دهه بعد، “مارشال” و “معاون” او)، در “چهار راهی دوستی”، تا به حال  احساس “خارش” داشته باشد، اما “عبدالحق” که از او به صفت “قومندان ژاندارم پولیس” یاد می کرده اند، “موتر حامل رئیس جمهور وقت”، که  الی زمان “سقوط حاکمیت یک حزبی”، “داکتر نجیب الله” بوده است، برای خود به “غنیمت” می گیرد و پس از چند روز، پس از “ترک وظیفه”، خود “سوار” آن موتر، به پاکستان می برد و همزمان با آن تمام وسایط دیگر را هم، که شامل سرویس های شهری نیز بوده است، این چنین دزدان و رهزنان، به پیشاور و سائر شهرهای پاکستان برای دریافت پول بردند. در حملۀ همه نگرانی ها، می توان یاد کرد، که همان جواسیس و تاراجگران، حتی کتابخانه ها و دفاتر را از کتب و اوراق، تخلیه نموده، به فابریکۀ کاعذ سازی پاکستان، که از آن در گارکاه های “ریسایکل” باید کار گرفته باشند، به نرخ کاغذ کهنه، بفروش می رسانیده اند.

ادامه دارد …

از افتتاح وبسایت (۲۰۲۱/۹) تا کنون

مجموع شمار خوانندگان 165

برای ارتباط، احترامانه از شما دعوت میشود به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید

nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com

به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت