گذشته پیش چشمان است، حقیقت کجاست!(۷)

گذشته پیش چشمان است، حقیقت کجاست!

(قسمت هفتم)


تکیه کلام معروف ذیل را یک زمان، این نویسنده، در یکی از مقالات خود بکار برده است، که گفته شده است: “شیطان در تفصیل نهفته است.” وقتی این عنوان تعیین گردید، در آغاز هدف این نبوده است که متن طولانی شود.

حال تصمیم بر آن شد تا طوری تلاش صورت گیرد، که اگر امکانات و صحت لازم در سن پیری یاری کرد، این “شیطان” یاد شده، گرفتار شود، زیرا بر حسب تجربه همچو اسناد و مدارک اکثراً، با گذشت روز های پرُ حوادث، زود از حافظه ها رخصت می گیرد. حال، که پس از ۲۶ سال، در بحران طولانی و خونین افغانستان، به ظاهر امر، یک “حالت عجیب” بوجود آمده است. چنین انتباه نیز حاصل شده می تواند، که ممکن بازیگران اصلی در پس پرده، با غرور نظاره کنند، که چگونه اذهان عامه را به نفع منافع خود حفظ و اداره می کنند. چنین روحیۀ “غرور” و “بلند پروازی” ایالات متحده، بوسیلۀ  “کارمندان پایان رتبه”، مانند “زلمی خلیلزاد” انجام می دهند، یک زمان، “هنا آرینت”، در شرایطی که پس از سالیان طولانی، در محرومیت از “تابعیت دولتی” در مهاجرت بسر می برده است و وقتی که تابعیت “ایالات متحده” را حاصل می دارد و به حیث “تیئوریسن سیاسی” و پروفیسر پوهنتون، به تدریس مشغول می شود، به زمامداران آن قدرت بزرگ چنین هوشداری می دهد: « عقیدۀ من برین است – که در دیر ترین وقت از زمان رویداد در “شواینه بوخت” (مربوط جزیرۀ کیوبا) – از هیچ کسی پوشیده نمانده است، که سیاست خارجی این کشور، در شروع آن، درین مورد درک نه نموده و هم اینکه ندانسته است که، چگونه وضعیت انقلاب ها را ارزیابی و تحرک جنبش های انقلابی را بررسی کند. اگرچه شکست اشغال در “شواینه بوخت”  بطور اغلب با معلومات غلط  و به عنوان ناکامی خدمات مخفی اعلام گردیده است، لیکن در عمل علل آن عمیق تر بوده است. غلطی در آن نهفته بوده است، که عاملین درک نه نموده اند، که این به چه معنی است، که وقتی یک مردم فقیر شده در یک کشور عقبمانده، که کاملاً غرق در فساد به سرحد فرسودگی رسیده است، ناگهان رها می گردد، نه از فقر، بلکه از عدم وضاحت و بدینترتب عدم درک فقر و بیچارگی؛ چه معنی دارد وقتی مردم درک می کنند، که برای نخستین بار علنی، در بارۀ  وضعیت آنها بحث می شود، و وقتی هم از آنها دعوت بعمل می آید، تا خود نیز درین بحث ها سهم گرفته، شریک شوند.

و وقتی آنها را به پایتخت می آورند و به آنها می گویند: این  جاده ها، همه عمارت ها  و این میدان ها و محلات تفریحی ملکیت و هم چنان غرور و افتخار شماست، این برای نخستین بار در انقلاب فرانسه رخ داده است…» (“هنا آرینت”، “آزادی، برای آزاد بودن”, ص ۱۰) از قسمتی ازین شیوه، برای فریب مردم، در افغانستان درین ۲۰ سال، مطابق زمان «اشغال» کشور، با استفاده از «زور» «قوای سینتکوم» ایالات متحده و متحدان بین المللی آنها، و هم توسط گماشتگان عوامفریب دست نشانده، نظیر «حامد کرزی‌و «اشرف غنی» و دیگران، در تحت نام «لویه جرگه ها» نیز استفاده شده است. حال هم اگر به چند سال قبل رجوع کنیم، درک خواهیم کرد، که این “بازی سرپوشیده”، باز بر طبق یک “چک لیست جدید” بعد از “توافقات دوحه” که  بین “ایالات متحده”، سرکردۀ اصلی “جنگ نیابتی” با “هیأت نامنهاد طالبان”، که در زیر خس و خاشاک روی آب، پوشانیده شده به پیش برده می شود، ادامه دارد. به این تصاویر نمونه توجه کنید که “رئیس جمهور دست نشاده فرار داده شده” یک زمان در حکومت “دو سره” و فاسد، تحت شعار ” حکومت وحدت ملی”، نا متحد، در همان شریط اشغال، چگونه محافظت و حمایت می شده است.

در پای تصویر وسطی، نویسنده برداشت خود را بطور مختصر چنین بیان داشته است: « سیاست “هم جنس بازان” دو سرکردۀ “حکومت وحدت ملی”، در حاکمیت دوسره، و نا متحد و “وابسته”، با نمایش دو کلتور متفاوت ، این است محصول سیاست “قدرت بزرگ” در عقب درهای بسته.» اینکه گماشتگان این حکومت “دو  سره” چه وقت و به امر و هدایت کدام مرکز قدرت، چوکی ها را اشغال نمود اند، بصورت کافی آگهی وجود دارد. آن مهر نامناد “حکومت وحدت ملی” با دیدار و امر “جان کیری”، وزیر خارجۀ وقت ایالات متحده کوبیده شد. ما شاهد آن بوده ایم که مقام تحت نام “صدراعظم” در قانون اساسی مصوبۀ حکومت مستخدمین خود آنها، وجود نداشته است که بر کشور خارج از قانون تحمیل نموده بودند. حال باید پرسید، که همین “مستخدم جوان” که عکس “عبدالله عبدالله” در عقب شانۀ راست او بر دیوار دیده می شود، چه کسی بوده است و به چه طریق و به توصیۀ چه کسی به مقام “مشاور امنیت” رئیس جمهور، صاحب “صلاحیت  های نا “محدود” شده و و بنابر افشاگری های اخیر، خودسرانه عمل می کرده است.

وقتی خود ادعا دارد که گویا “طالب” را “خلیلزاد” با دستان خود، به کابل می آورد، عجیب است که کسانی هم یافت می شوند، که به همچو اظهارات طفلانۀ او گوش می دهند. در عصر وزمان “فیسبوک”، “تویتر”، “یوتوب” و “انستیگرام” و غیره و سائر “میدیاها”، فضای فعالیت را برای آنها، فراهم ساخته است. از همه رسوا تر هم اینست که، در روزهای، قبل از “ترتیبات” فرار دادن “رئیس جمهور دست نشانده”، خود باید دیده باشد، که مقامات دولتی آن “جمهوریت اسلامی” نامنهاد، اعم از “سیاسی” و “نظامی” یکی پی دیگر “فرار” می کرده اند، برای او مهم نبوده است، که با مردم در میان گذارد. این کاروان سری تنظیم یافته، باید از مدت ها قبل تشکیل و تحت کنترول به سر منزل رسانیده می شد. در حالی که با مراکز متعدد قدرت، از حلقات رهبری “طالب” گرفته تا مقامات “پاکستانی” و “امریکائی”، بشمول افراد دخیل نشسته در “دوحه”، ارتباط داشته، طفلانه تر و بی شرمانه تر هم چنان اینست، که در همان “میدیاهای” معلوم الحال، مدعی می شود که گویا خلیلزاد برای ما یک چیز و برای طالبان چیز دیگر، می گفته است.” عجیب است، آیا این شخص با این ادعا شعوری می فهمد که چه می گوید؟ آیا با این چنین اظهار می خواهد، ثابت سازد، که  گویا “خلیل زاد” خلاف مشی سیاسی – نظامی و امنیتی “یگانه”  قدرت بزرگ جهان، ایالات متحدۀ امریکا عمل می کرده است؟

و از نظر او باید در ادارۀ ایالات متحده، دیگر هیچ عقل و هوش وجود نداشته بوده باشد، که متوجه مأموریت “خلیلزاد” می شدند، که حال این تشنۀ شهرت، در زیر بال حامیان خارجی خود، بی باکانه، هرچه بخواهد می گوید. اینکه باز از میان همان “لشکر فساد” دو باره افرادی را جمع کنند، و بر طبق “هدایات نو” اعمال گذشته را تکرار کنند. اینها ممکن همه جهانیان را هم فاقد حافظه بدانند. برای این ادعاهای خود این شخص، چه ثبوت دارد؟ مسئله برین نقط محدود نمی گردد، که “تنفر” علیه یک شخص، درینجا “خلیلزاد” تحریک شود، تا واقعیت های اصلی، افشاء نشود. در عین حال با مسئول جلوه دادن “خلیلزاد”، جلو حملات بر سیاست غارتگرانۀ قدرت بزرگ گرفته شود.

وقتی در سال ۱۹۹۶م، رئیس جمهور اسبق که قریب ۴ سال نه بر اریکه قدرت، بلکه منفصل و در یک عمارت مربوط سازمان ملل متحد پناهنده شده بود، «بطور نمایشی اعدام گردید»، مأموران قصر سفید، بر اساس گزارش «فوکوس» (Focus)، چاپ آلمان، این حرکت را با احتیاط مثبت می خواند و “روسیه” با آن، مخالفت  نشان می دهد. این عمل در مطبوعات غربی وحشیانه خوانده شد. حال وقتی این مشاور “امنیت رئیس جمهور”، “رئیس جمهور را فرار داد”، چرا غم امنیت صدر اعظم خود را هم، نخورد. برخلاف او حتماً می دانسته است که  همچو بقایا، چون “عبدالله عبدالله”، “حامد کرزی” و “گلبدین حکمتیار” اوضاع را به نفع “بادار بزرگ”، تحت کنترول مرموز نگه می دارند. “زلمی خلیلزاد” که بارها مدعی بوده است که “امریکا، مانند دهۀ نود، افغانها را تنها نمی گذارد” (باید به هدایت رهبران دولت گفته باشد)، پس نا ممکن است که بدون تصامیم قبلی، چنین اقدامی را در پیش گرفته باشند. در حال حاضر در تحت نفوذ دروغ ها و فریبکاری های این افراد درین کشور و هم در منطقه، چنین به نظر می رسد، که گویا  اتباع کشور ما در کلتور و فرهنگ و در درک از مفهوم “آزادی” های فردی و حیات اجتماعی – اقتصادی، یکصد سال، به عقب سوق داده شده اند.

در حال حاضر، ممکن برای برخی ها، این تسخیر به مفهوم “معجزه” پذیرفته شده باشد.

بخصوص وقتی “مبلغین” افراطیون “طالب” که در تحت لوحۀ “تصنعی” با سوء استفاده از معتقدات دینی مردم ما، و هم با سوء استفاده از عدم آگاهی لازم اکثریت عظیم عوام، که ” پیروان دین مقدس اسلام” اند، بطور محسوس از جزئییات و باریکی های دینی آنها، تا حدی دور بنظر می رسند، بدون شک، مردم عوام خارج ازین حلقات “سیاسی” و “جنگی اجیر” نسبت به آینده در واهمه بسر می برند. زمانی که در شب ۲۶ بر ۲۷ سپتمبر ۱۹۹۶م، “جنگی های طالب” وارد کابل می شوند. روزنامه ها درست با تأریخ ۲۸ سپتمبر ۱۹۹۶م در بارۀ “دولت افراطی خدائی” در آنزمان خبر داده اند. خبر تکاندهنده، که باعث نفرت اذهان عامه شده است، حین ورود آنها حاکم ساختن « محکمۀ صحرائی» بوده است.

در مورد می نویسند: “رئیس جمهور گذشته و کمونیست محمد نجیب الله  از تعمیر سازمان ملل متحد، جائی که پناه برده بود با ریسمان به گردن بیرون کشیده و با برادرش شاهپور احمدزی حلق آویز کرده اند.”  “تودن هوفر”، نویسنده، “مولف” کتب و “ژورنالیست” آلمانی، که یک زمان عضو حزب دیموکرات مسیحی وسابق وکیل مردم در پارلمان اتحادی آلمان بوده است، در یک گزارش خود گفته است، که “رئیس جمهور سابق” را بسته با ریسمان، عقب “جیپ” می بندند و روی سرک ها بعد از کشله، حلق آویز می کنند.) در حقیقت جز همین تصاویر، دیگر جریان واقعی رویداد، تا هنوز افشاء نشده است. چنین یک تصویر می تواند، هر گونه عمل وحشیانه، حیوان صفت و ضد انسانی را ممکن شمارد.

متعاقباً پس از اعلان، این حاکمان جدید، نشرات دیگر هم  در غرب، منجمله “شپیگل” و “فوکوس” چاپ آلمان، نوشتند که: بر اساس اعلامیۀ وزارت خارجۀ ایالات متحده، از دیدگاه ایالات متحدۀ امریکا: « ” طالبان ضد ایران و ضد کمونیست اند،  طالبان نمی خواهند که انقلاب اسلامی را صادر کنند. ” افغانستان نه باید دیگر پایگاه تروریستان بین المللی و بنیادگرایان اسلامی  ( که متحدان امریکا، چون مصر و عربستان سعودی را  تهدید می کنند) باشد و هم چنان نه باید ساحۀ کشت تریاک باشد.» وقتی از هر طرف تبصره ها در مورد اینکه، این “حرکت طالبان”، “ساخت دست استخبارات نظامی پاکستان” است، رهبران آنها تلاش ورزیده اند، تا به “رد” این تبلیغات بپردازند. در قدم اول کوشیده اند، تا انگیزه ها و ریشه های اصلی و محل ابتدائی تأسیس این “گروپ مختلط جنگی” را، افسانه سازی کنند. چناچه مدعی شدند که گویا این “جنگی های طالب”، در ماه “آگست ۱۹۹۴م”  به رهبری “ملا محمد عمر” در جنوب قندهار، تأسیس گردیده است. در حالی که  بعداً شواهد زیاد، برملا شده است، که مفکوره و ابتکار، تأسیس در جای دیگر و محصول افکار، کسان دیگری بوده است، که در تحت اداره و رهبری “آی اس آی” پاکستان و در تحت نظارت قدرت بزرگ صورت گرفته است.

“جنرال حمید گل” را “مؤسس” دانسته اند، که به کمک و رهنمائی، افراطیون “بنیادگرای اسلامی (سنی)” پاکستان و “مولوی محمد نبی” در رأس یک تعداد همچو افراطیون از صف ملاهای افغان، به اجرای کار پرداخته است. «مولوی قلم الدین» که حال جانشین “مولوی محمد نبی”، رهبر “حرکت انقلاب اسلامی” می باشد که در زمان تأسیس “حرکت طالبان” از نزدیک ترین افراد به دستگاه استخباراتی “آی اس آی” پاکستان یاد شده است، یکی از مخوف ترین چهره ها در حکومت «طالبان» در مرحلۀ اول که در قسمتی از افغانستان در جریان “جنگ داخلی” فقط  قریب  چهار سال، حکومت کرده اند، شمرده می شده است.

(منبع عکس انترنت) در مقام معاون «امرباالمعروف و نهی عن المنکر»، این “ملا”، انسانها را به جرم شنیدن رادیو روانۀ زندان می ساخته است. این تشکل جنگی، در آغاز، بصورت عمده از ترکیب «سه گروپ عمده»،یاد می شده است. این سه “کتگوری” را از “افسران زمان سلطنت” گرفته تا افراد جدا شده از «حزب حاکم وقت، ح د خ ا» در زمان حضور قوای شوروی و تجمعی از جنگی های «نا راض» از صفوف «تنظیم های» مستقر در پشاور، نام داده شده است، که بنابر هنر و مهارت «استخباراتی» از آنها، در نقش و هم زیر پوشش کلمۀ «طالب» استفاده نموده اند. با اجراآت مرحلۀ اول قدرت نمائی، بر میراث فرهنگی جامعۀ افغانی ضربات تباه کننده وارد آورده اند. اگر روزی در دهات دور افتاده، در وقت مریضی عضو یک خانواده که محلات آنها داکتر و دوا نمی شناختند، طالب و یا ملا را برای «قرائت قران شریف»، جهت آرامش روحی می خواستند، حال در شغل “طالب” تامنهاد فعلی، به جای قرائت قرآن مقدس، ممکن بر هنر استعمال اسلحه مسلط باشند، و بستکاری «بمب» و کاربرد غیره مواد منفجره را بشناسند، خدا می داند که حال مردم مسلمان ما، ادای نماز را با چه ترس و وهم ممکن در مساجد، بسر می رسانند.

حقیقت اینست که در شرایطی که بعد از جنگ دوم جهانی و فضای “جنگ سرد” بین قدرت ها، و وضعیت دیوانه وار مسابقات تسلیحاتی، “یک جنگ رویاروئی” بین دو قدرت “بزرگ” را به نسبت تخنیک جنگی فعلی، بی مفهوم و غیر ممکن می دانسته است، مگر در حالتی که این دو طرف، مصمم به “خودکشی” شوند، بناءَ در جنگ های “نیابتی” هیچ اقدام به حرکات نظامی، بدون “چتر” محافظوی قدرت بزرگ، نا ممکن بنظر می رسیده است، که یک دستۀ جنگی، با تجهیزات و اسلحۀ کافی، وارد میدان “جنگ داخلی” شود. اما این دسته از “ملاها” و “سران تنظیمی” در عمل به این عمل متوسل شده اند. این “جنگی ها”، در ماه “نومبر” همانسال از خاک پاکستان، از طریق “سپین بولدک” زیر پوشش وارد میدان جنگ می شوند. پوشش فریبنده، توظیف برای “محافظت” از کاروان حامل اموال تجارتی شناخته شده است. در مسیر راه، نخست “قندهار” را تسخیر می کنند. اینرا هم به یاد داریم که بر اساس گزارش “فوکوس”، تنها در جنگ های سال۱۹۹۳م، که بین «گلبدین حکمتیار» و متحدان او مانند “دوستم” و “مزاری” از “حزب وحدت” با حکومت «ربانی – مسعود» و متحدان «تنظیمی» آنها، شعله ور گردیده بود، بالغ بر ۱۰۰۰۰ باشندۀ “ملکی” کابل، کشته شده اند. گزارشات می رساند، که “جنگی های طالب” با سرعت نخست ولایات غربی و جنوب غربی را تسخیر می کنند و بسوی کابل، به حرکت می افتند. تا زمانی که “جنگی های طالب”، به غزنی، نرسیده بودند، “برهان الدین ربانی” در مصاحبات خود، از آنها به صفت آدم های خوب یاد می نموده است، بعد از آن که پس از “غزنی” بسوی کابل نزدیک می شده است، با لحن خصمانه بر ضد آن “حرکت” سخن می گفته است و به آنها با چشم «دشمن» می نکریسته است. علیه آنها فرمان «جهاد» صادر کرده است. این فابریکۀ “تولید فتوا” و سازماندهی “جهادی های”  معاشخور، مسدود نشده است.

“راز” این “جنگی ها” را به هر نامی که یاد شده است، منجمله، برای “خانم بی نظیر بوتو” و “جنرال حمیدگل” باید معلوم بوده باشد، که با خود به گور برده اند. با وجود آنکه در برابر اطلاعات  واصله از منابع بین المللی، مبنی بر اینکه این “جنگی های طالبان” از “حمایت پاکستان” برخوردار است، “خانم بوتو” از “عدم دخالت حکومت خود” حرف می زده است. به چنین اظهارات باور کردن، حماقت است. آتشی را که روشن ساخته بود، خود او را هم سوختاند. جهانیان، وابستگی این “حرکت” را از روی تحرک سریع که «جنگی های» آنها  در سال ۱۹۹۵م، از خود نشان داده اند، حدس می زده اند و اطلاعات “ثابت کننده” هم چنان، بصورت کافی قبل از ورود، به “کابل” نشر می شده است. هم در آنزمان و هم حال شواهد بی شمار، مداخلۀ پاکستان محسوس بوده  و ادامه دارد.

بی اعتمادی محسوس، حتی در بین رهبران و جنگی های وقت در “تنظیم های جهادی” مقیم پشاور نیز عمیق شده است. این وضعیت، بحران “بنیادگرائی” را  که در افغانستان، ریشۀ عمیق تر داشته است، حال در اثر تشدید بازی جهانی و منطقوی، بغرنجی خاصی را بخود گرفته است. طوری که «فوکوس» می نویسد، “جنگی های طالب” قبل از “ورود” به کابل در ۲۶ بر ۲۷ سپتمبر سال ۱۹۹۶م،

دو بار تا دروازهای کابل نزدیک می شوند. زمانی که در ماه جون ۱۹۹۶م، «راکت های طالبان» کابل را هدف می گیرد، این دو رهبر “تنظیمی” و “جهادی” رقیب و متخاصم، یعنی «گلبدین حکمتیار» و «برهان الدین ربانی» که درگیر مقابله، علیه همدیگر بر سر رهبری بوده اند، با دست خون آلود، به خون مردم بی گناه ما، به امضای «توافق صلح» دست می برند و «گلبدین حکمتیار» صدراعظم، حکومت «ربانی – مسعود» می شود. چه کسانی باید در پس پرده، درین راه کار کرده باشند. شواهد کافی وجود دارد که “آی اس آی” و بخصوص “جماعت اسلامی پاکستان“، به مداخلات آنها در جنگ افغانستان، که در تحت فرماندهی “گلبدین حکمتیار” مطابق نقشه های بعد از سال ۱۹۹۲م، به پیش می برده اند، خود آنها را ناکام یافتند، مجبور بوده اند، تا «گلبدین» را از مدارج او، پائین بیاورند و راه دیگری را  در پیش گیرند که «تأسیس طالبان» بوده است. با ورود “جنگی های طالب” به کابل، «فوکوس» موضعگیری های مختصر برخی حلقات را هم چنان، گزارش می دهد. در عنوان درشت با تصاویر و متون کوتاه که تصویر “رشید دوستم” نیز دیده می شود، مفهوم قرآن و مخدره را  می خوانیم. در همان گزارش روز پنجشنبه تأریخ ۲۹ سال ۱۹۹۶م “فوکوس” می نویسد که: “چرا ایالات متحدۀ امریکا طالبان را با احتیاط، مثبت ارزیابی می کنند و چرا روسیه رد می کند.همین اشاره نمایانگر واقعیتی است که ایالات متحده، “حرکت طالبان” را دشمن امریکا  و بر ضد منافع آن، نمی دانسته است. تعجب نیست که در دهه های بعدی نیز، بعضی از رهبران “سیاسی” و “نظامی” در “واشنگتن” درین رابطه اظهارات مشابه داشته اند. اما اینکه “روسیه” رد نموده است، خود دلایل کافی، داشته است که، از سابقۀ منازعات که عمدتاً در “جنگ نیابتی” مبداء عمده “پاکستان” به حیث متحد ایالات متحده شناخته شده است، می توان درک نمود. “فوکوس” هم چنان از “تنفر تمام جهان در بارۀ وحشیگری تسخیر کنندگان کابل” یادآور می شود. این منبع نیز می نویسد که، حین ورود به کابل، رئیس جمهور قبلی محمد نجیب الله و برادرش را حلق آویز نمودند. این حکومت در نخستین روزها، بر مطبوعات کنترول شدید وضع نموده مدعی شده اند که: “در دین ما از انسان تصویر گرفتن منع است.” در اوج همین فضای وحشت، برای آرامش، “معاون جدید وزیر خارجه شیر محمد ستانکزی“، مدعی می شود که: سیاست ما این نیست که افراد بدون محکمه اعدام شوند. “ستانکزی” طوری که “فوکوس” خبر می دهد، در خطاب به “ژورنالیستان خارجی” هم چنان تذکر می دهد که نجیب الله تعداد زیاد مردم ما را حلق آویز کرد و در تحت رهبری او کشور ما ویران شد وخشم مردم ما او را قتل کرده است. تأریخ با همچو سبکسری و کلمات تبلیغاتی وقایع تأریخی را بررسی نمی کند. این شخص از یک طرف این “جنایت” را قبل از “ورود شورای حکومتی” آنها می داند و مدعی می شود، که گویا حکومت آنها، بدون محکمه کسی را اعدام نمی کند، اما در تاریکی ادعاهای دیگر این عمل را بدوش “مردم” عام بار می کند و به رهبری “نجیب الله” موقف خود را خلص بیان می دارد، که در حقیقت ادعای قبلی او را نفی می کند. (طوری که می دانیم، این شخص بعد از تسخیر اخیر در آگست ۲۰۲۱م، بار دیگر در همان مقام، به صفت معاون وزیر خارجه، مقرر شده است.) آنچه در همه جا معمول و ممکن است، برای رد عمل یاد شده، مدعی می شود که گویا رئیس جمهور توسط مردم به قتل رسیده است، قبل از اینکه “شورای ما”، شورای حکومتی، وارد کابل شده اند. این مردم که آنقدر منسجم و هم صدا بوده اند، چرا قدرت را بدست نگرفته اند؟ فضول حرفی و دروغ هم ممکن اندازه داشته باشد. تأریخ قضاوت خود را خواهد کرد. درین اظهار هم چنان گفته  نمی شود، که “شورای شش نفری” که گفته می شد، “ملا محمد ربانی” (مخالف عکس گیری) از کدام مسیر و چه وقت، وارد کابل شده اند و این جنایت در چه زمان و مکان صورت پذیرفته است. وقتی  رهبری “جنگی های” آنها, چنین کنترول را  نداشته اند و رابطه میان رهبری و فرماندهان “مسلح” وجود نداشته است، مسؤولیت این وضعیت بدوش کی بوده است؟ از جوابگوئی در برابر همچو وقایع هیچ کس مبرا شناخته شده نمی تواند.

ادامه دارد …

This image has an empty alt attribute; its file name is Footer-1024x90.png

از بدو تأسیس وبسایت (۲۰۲۱) تا کنون

شمار خوانندگان سایت: 134

برای ارتباط، لطفاً به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید

nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت.