نوروز خون چکان کابل
nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
۲۰۲۴/۰۳/۲۰
یادداشت: درست ۶ سال قبل از امروز، فرهیخته افغانِ دوران، جناب مستطاب مرحوم ولی احمد نوری نبشتۀ آتی را بدون آنکه از وصف گل و بلبل و بهار و شکوفه گپی در میان آورده باشد، با اندوه فراوان تقدیم مردم محروم افغانستان نموده بودند، ولی با صد ها امید و آرزوی که این عاشق افغانستان برای بهبود وضع وطنداران داغدیده و اوضاع مملکت در دل میپرورانیدند، با تأسف که رخ در نقاب خاک کشیدند. با گذشت زمان و تغییر پاسبان هم کدام بهبود خاصی رو نما نگردید و با وجود ادعا های بی بنیاد زمامداران کنونی این روز خجسته دیگر رونق و ارزش اسبقش را باخته، احوال مردم عامه روز تا دیگری کماکان قوس نزولی خود را میپیماید و دور از واقعیت نیست که مرحوم نوری، بنیان گذار این سایت آنرا ” نوروز خون چکان ” ناامیده بودند.
لذا صرف بمنظور یاد بود ازین روز خجسته و استقبال پاره ئی از فرهنگ افغانستان و نوروز، شما را به خواندن آن، یکبار دیگر دعوت مینمایم…
سیدال هومان
نوروز خون چکان کابل
مرحوم ولی احمد نوری :۲۰۱۸
من همیش بهار را دوست داشته ام و در سیمای بهار و نوروز شادمانی و طرب می دیدم، گل و شگوفه می دیدم، نازبو و بنفشه می دیدم، لبخند و سرور می دیدم، و بالاخره عشق و بوسه می دیدم، ولی سال هاست که همۀ این ها از این خاکدان رخت سفر بر بسته و رفته است. چگونه می توان ورود سال نو و نوروز را که زندگی بخش انسان و حیوان و نبات است ولی در افغانستان و در وطن عزیز ما انسان کشی، وحشت، بربریت، فقر، بیکاری، نا امنی، مرض، فساد و تباهی جریان دارد، به مردم خود مبارک گفت!!!؟؟؟
از کودتای ویرانگر و خانه برانداز کمونیستی توسط گروه های نابکار خلق و پرچم ۴۰ سال می گذرد [ ۴۶ سال از امروز] ولی هنوز هم در وطن جنگ جریان دارد، خون ریزی است، آدم کشی ادامه دارد، انفجار و انتحار دوام دارد و جان هزاران تن انسان مظلوم این سرزمین، طفل و برنا، زن و مرد و پیر و جوان را می گیرد و خانواده ها را به ماتم عزیزان شان می نشاند.
وقتی نوشته های مملو از درد و اشعار ناب نشر شدۀ دیروز را در وبسایت آریانا افغانستان آنلاین [سال ۲۰۱۸] و دیگر رسانه های انترنتی خواندم هر مصراع و بند آنها به جز غم و اندوه، شادی و ُسروری در جگر نداشت. همه غم بود و همه ماتم بود، همه درد بود و همه آه بود.
شعر زیبای محترم ملک الشعراء اسیر را زیر عنوان (اشکی برتابوت فرخنده!!) بخوانید و برداشت مرا تصدیق خواهید
کرد: ببینید چه زیبا گفته است، با هم می خوانیم:
ای خــدای بـی نیـاز و کار ساز
با تو از این خاکـدان، دارم نیـاز
اشک ریـزان این حکایت می کنم
از بشر در شر، شکایت مـی کنـم
در قطعه شعر دیگر جناب ملک الشعراء نسیم اسیر که از درد دوری وطن و آشیانه اش می نالد و می
گوید:
»آمد بهار، و دلشدگان را بهار کو
غیر از ُخم شکسته و رنج خمار کو«
و شاعر وارسته و عاشق افغانستان، جناب رسول پویان در نوشته و شعرش تحت عنوان »بهار
خون آلود« فریاد می زند که:
»نرگس در میان الله زاران به سوگ نشسته.
ارغوان سیه پوش است.
شقایق در غم یاران و عزیزان زرد می زند.
پرستوها از ترس صیادان کوچ کرده اند.
عندلیبان خموش اند
و کبوتران قشنگ از بیم ذبح شدن از قاتلان می گریزند.
دلهای زنان و دخترکان از بیم دشمنان آزادی، عدالت و امنیت می لرزد.
جهان، منطقه و میهن در آتش رقابت جنگ افروزان و متجاوزان می سوزد.
داعش و طالب به دستور باداران خود می کشند، ظلم و ستم می کنند و میراث تمدن بشری را برباد
می دهند. در این فضای مبهم، آلوده و فتنه انگیز چگونه مردم به فردا اعتماد کنند!؟«
بلی حق بجانب است ! چگونه میتوان در این حالت رقتبار به هموطنی که تا کمر در مشکل و
دشواری و بدبختی فرو رفته، بگوئیم: نوروزت مبارک!!
چه زیبا گفته است:
بهــار آمـده لیکـن وطـن زمـسـتان است
امـیـِد چلچـله هـا یـخـبـنـد یـخــدان است
تـنـور اللـه فــقــط داغ می پــزد در دل
نسـیم از تـف دل سوختگان بریـان است
و بالاخره با درد می بینیم که همان طوریکه در خزان ۲۰۰۵ میلادی »نادیه انجمن« شاعر فرهیخته و خوش قریحۀ افغان
قربانی مردسالاری و خشونت مرد شد و از طرف همسرش وحشیانه به قتل رسید به همان گونه دو روز قبل از ورود نوروز سال ۲۰۱۵م “فرخندۀ” دختر ۲۷ سالۀ افغان ازطرف گروه درنده خویانی که به جز وحشی و بربر و جاهل نامی دیگری بر آنها نمیتوان گذاشت در برابر انظار مردم و عساکر و پولیس کابل که وظیفۀ امنیت و آسایش مردم و حفاظت شرف و زندگی شان را بر دوش داشتند و دارند، به صورت حیوانی و خشونت باری به قتل رسید و جسد بی جانش را پطرول ریخته و آتش زدند.
«نادیا انجمن شهید» و «فرخندۀ شهید »که هنوز زنده ولی غرقه در خون است
دانم ای دل که بهاران بود موسم عشرت
مـن پر بسته چه سازم که پریــدن نتوانم
»نادیا انجمن«
یادش جاویدان باد و لعنت به آن حیوان صفتانی که مرتکب این جنایت بزرگ بشری شدند، و دستان شان تا شانه ها
به خون یک زن معصوم و بیگناه لکه دار شد، و شرم باد بر حکومتین دو طبقه یی و عاطل و باطل (ع و غ) که در
چند قدمی شان انسان های این وطن کشته می شوند و جهان بر آن لعنت می فرستد و انسان از آن شرم دارد، ولی آنها
در نشه و خمار قدرت کاذب شان به سر می برند، و هنوز هم که سه سال تمام از سانحۀ دلخراش و وحشیانۀ قتل
فرخندۀ معصوم می گذرد، قاتلین و گنهکاران این جنایت به مردم معرفی نشده اند. فلهذا مجازات هم نشده اند.
تصاویر «نادیه انجمن شهید » و « فرخندۀ شهید »را در بالا می بینید که با تفاوت ظاهری، بی گناهی و معصومیت
شان آشکار و هویداست.
حاال می بینیم که حالت افغانستان ما از چهل سال قبل، از زمان کودتای منحوس، خائنانه و خانه برانداز کمونیست
ها که آغاز ویرانی و فروپاشی افغانستان بود و هنوز هم دوام دارد و همین ها بودند که قشون خون آشام سرخ شوروی
را آوردند و بیشتر از یک ملیون انسان این وطن را کشتند و بیشتر از پنج ملیون زن و مرد، پیر و جوان و طفل و
برنا را در اقصای جهان آواره ساختند و به هزاران دهکده و قریه و خانه های گلی مردم را ویران کردند و سبب
ایجاد انارشی دوامدار و تشکیل گروه های جهادی و بوجود آمدن تنظیم های پاکستانی و ایرانستانی شدند و بعد
طالبانی. یعنی در رأس همه بدبختی های افغانستان همین گروه های بی مسلک و خائن خلق و پرچم قرار داشتند و
دارند که منبع و مبداء همه ویرانی ها، کشتار ها، آوارگی ها و وجود نسل های بی تعلیم امروز استند.
پس جا دارد شعر آسمانی ای را که جناب مستطاب، کاروان سالار شعر و ادب دری افغانستان و منطقه استاد بزرگوار
خلیل الله خلیلی «خلیلی افغان» شاعر و نویسندۀ کم همتا و وطن پرست، پدر شعر جهاد و مقاومت چهل سال قبل سروده است دوباره به خاطره ها سپرده شود. خاصتا ب ایشان هم در این اواخر به اثر سرودن همین اشعار مقاومت و ً که جنا
یگانه پرستی از طرف عده ای بسیار محدودی از خود و از خدا بیگانگان، مورد سنگسار قلمی واقع شده اند و سخن را پیرامون ایشان از سخن به لجن کشانیده اند و می خواهند مردۀ ایشان را نامردانه و جاهلانه به قتل برسانند. ولی فراموش کرده اند که:
مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نام جوست
نام چوجاوید شد، مردنش آسان كجاست
چکامۀ ملکوتی استاد خلیل الله خلیلی قافله سالارشعر و ادب دری افغانستان ومنطقه:
نوروز آوارگان
گــــویید بـــه نـــوروز کـه امــسال نــیایـــد
در کشور خونیــــن کــفنـان ره نـگشـــایـــد
بـلـبـل بــچمــن نـغــمــه شــادی نـســرایـــد
مــــاتـمــزدگانــرا لـب پـــرخـنــده نــشایـــد
خون می دمـــد از خاک شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگون کفنان را چـه بـهـار و چـه زمستـان
خونین جگران را چه بیابـــان چـــه گلستان
در کشور آتـــــش زده در خــــانـــه ویـران
کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان وای
کس نیست که دوزد به تـن مـرده کفـن وای
ای وای وطن وای
از سینه هر سنگ تو خون می دمـد امروز
از خاک تـو مستی و جنون می دمد امروز
آن الله چی دیده که نگــون می دمد امروز
وآن سبزه چرا زرد و زبون می دمد امروز
سرخست بخون پا و سر و سرو و سمن وای
ای وای وطن وای
گــویید بـــه نـــوروز کـه امــسال نــیایـــــد
در کشور خونیــن کــفنـان ره نـگشــــایــــد
بـلـبـل به چمــن نـغــمــه شــادی نـســرایـــد
مــاتـم زدگان را لـــب پـــرخـنــده نــشایـــد
خـون می دمــد از خاک شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگون کفنان را چه بهـار و چـه زمستــــان
خونین جگران را چه بیابان چـــه گلستـان
در کشور آتـــــش زده در خـــانـــه ویــران
کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان وای
کس نیست که دوزد به تن مــرده کفن وای
ای وای وطن وای
این شعر برای ورود اولین نوروز بعد از اشغال شوروی و نصب ببرک کارمل ملعون
سروده شده یعنی در مارچ ۱۹۸۰م
میلۀ گل سرخ و چراغ شاه مردان
در رگم خون، در برم دل، در تنم جان مرده است
وای بر من، طفل اشک من، به مژگان مرده است
تـیــره روزی هـای مـا پـایـان نـدارد ای دریـــــغ
در سـپـهـر مـا، مگــر خـورشیِد تابان مـرده است
شعر بر لب، شور بر سر، نشه در می، می به جام
ســاز قـانـون طـرف در بــزم امکــان مـرده است
زنـدگی جـز رنج و درد و بـیـم، معنایــی نداشت
وای بـر مـردی که بـهـر آب حـیـوان مـــرده است
شهسواری کو؟ که در مـیـدان ســر افـــرازی کند
شیر مــردان را ز غـم، سر در گریبان مرده است
جـای الله خـون دمـــد در کــوه و صحرای وطـن
آه، پـنــداری چـراغ شــاه مـــردان مـــــرده است
جاودان مردی که یک جا مرد در راه شرف
بـد بر آن خائـن، که درهرجا، پشیمان مرده است
برای ارتباط، لطفاً به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید
nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت.