مکث مختصر بر:«ما چه می نویسیم؟»
۲۰۲۳/۰۲/۲۳
مکث مختصر بر:
«ما چه می نویسیم؟»
در نخستین لحظات هر چه با دقت فکر کردم، انگیزهٔ نویسنده را حدس زده نتوانستم که چنین عنوان: «ما چه می نویسیم؟» را، به چه منظور انتخاب کرده باشد. وقتی اگر از نوشته ها نا راض است، باید مشخص می کرد و امر صادر می کرد که چه نوشته شود و چه نوشته نشود. نویسنده که یک شاعر است و از شهرت برخوردار است، قوهٔ جذب لازم را داشت، تا اقلاً سطور اول متن تحریری او از نظر گذشتانده شود: « چون این سوال من متوجه نویسنده ها و منورین افغان است باید قبل ازین سوال نمود که ما ګاهی خودرا افغان فکر کرده ایم؟ در ظرف بیش از ۲۲ سالیکه افغانها در زیر سایه مطمین دیموکراسی های غربی بسر میبرند یا در باره وطن خود به خیال پلو پرداخته اند و یا بحال کشور خود نه تنها نافع واقع نشده بلکه بعضاً مضر تمام شده اند.» جالب است که درین «تیاتر» احتمالی سازمانیافته و تبلیغاتی، «عبالباری جهانی» می نویسد: «ما چه می نویسیم؟» و اثرات نوشته های دیگران را در «خواب و خیال» منفی تعریف می کند، بدون اینکه توضیح دهد، که احتمالاً بر طبق کدام «میتود بررسی علمی»، به همچو نتیجه رسیده باشد؟ نخست از عنوان آغاز می کنیم. اولاً در عقب کلمهٔ «ما» که بکار برده است، چه کسانی را، جا به جا ساخته باشد؟ تأریخدان معروف انگلیسی، «ایریک هوبسباوم» در مقدمهٔ کتاب خود که تحت عنوان: «ملت ها و ملت گرائی، اسطوره ها و واقعیت ها، ۱۹۹۱م» به چاپ رسانیده است، می نویسد: «انسانها از زمانه های دیر خود آنانرا اعضای یک جمعیت – “ما” تعریف می کنند در مغایرت (و اغلباً در تضاد) با جمعیت دیگران – “آنها”، و در مورد، در زمان قابل پیشبینی شده، در آینده این محاسبه هم تغییر نخواهد کرد.» در قدم اول وقتی او همه را در نظر می گیرد و چنین سؤالی را طرح می کند، او خود این حرف را از چه موقف علمی به زبان می آورد و در اجتماع ما، دارای چه نقش رهبری سیاسی و صلاحیت اجرائیوی و قانونی خواهد بود؟ که هدایت صادر کند و شکایات از همه داشته باشد و یا وظیفهٔ تفتیش را برای خود، تعیین کند. آیا ممکن است، که همه غیر از نتائج تفکر خود آنها، آنچه بنویسند که حتماً مورد “پسند عبدالباری جهانی” باشد؟ نقطۀ دیگر قابل توجه، در طرح سؤال او که “… متوجه نویسنده ها و منورین افغان است…” ساخته است، همه را با صفت “منورین” خطاب می کند. این “منورین کی ها اند؟” که او همه را می شناسد، نوشته های آنها را با اثرات مثبت و منفی بطور مستند و دقیق ارزیابی کرده است و بر روی همه “قفاق” و بر شانه ها، “شلاق” می زند و در حالت روانی و شخصی هر فرد با رفتار و کردار در زندگی شخصی آنها، طعنه وار می پرسد: «… که ما ګاهی خود را افغان فکر کرده ایم؟» یعنی چه؟ “افغان” یک کلمه است که “حاکمیت دولتی” وقت، از آن به عنوان یک “نسبت” برای تمام اتباع کشور تعیین و در یک مرجع قانونی دولت، به تصویب رسانیده است. پس از تصویب به همه اتباع، بدون ذکر هیچ نوع مشخصۀ دیگر، ابلاغ نموده است، که هریک از اتباع کشور افغانستان، “افغان” نامیده می شود. این افراد باید مطلع باشند، فرصت و امکان «تفکر» قبل از تعیین این کلمه به همه «اتباع» داده نشده است. این «امر» قانونی محسوب می گردد. این به تفکر “فرد” ارتباط ندارد. در مورد باید چه فکر کند؟ آیا با شنیدن این اعلان در مغز انسان هم تغییر بیولوژیکی رخ داده است، تا درین رابطه بیشتر فکر کرده بتواند؟ تابعیت در یک کشور بنابر خواست خود انسان ممکن است، ترک تابعیت هم ممکن است. در رابطه با همچو “خبط فکری”، این شاعر، “عبدالباری جهانی” می شود کتاب نوشت، اما فرصت مناسب در اختیار این نویسنده نخواهد بود. او در رژیم سقوط داده شده در یک زمان بعد از ۷ اکتوبر سال ۲۰۰۱م، «وزیر» بوده است، چنین یک جملۀ مبتذل می نویسد: ” در ظرف بیش از ۲۲ سالیکه افغانها در زیر سایه مطمین دیموکراسی های غربی بسر میبرند” واقعاً شرم آور است. این به او چه که کس در کجا زندگی می کند؟ اینکه کسی طرفدار و یا مخالف دیموکراسی باشد، به او چه ربطی دارد؟ مگر خودش تابعیت دو گانه ندارد؟ چه تحلیل و بررسی «کمی و کیفی» از خود به جا مانده است که اقلاً در زمان وزارت اش، می دانستیم که چه نوع اجراآت سازنده انجام داده باشد؟ حکایات شنیده شده است، که به عنوان نمونه او “پسر” خودش را که مأمور وزارت نبوده است، به شعبات وزارت می فرستاده است، تا لیست مأموران حاضر را برایش بیاورد. چنین کار مشابه را «حامد کرزی» که یک زمان (۱۹۹۲م) یکی از «معینان سیاسی» وزرت خارجه بوده است، توسط «جهادی های مرتبط به “آی اس آی” پاکستان» بسر می رسانیده است. به جای اینکه کتاب حاضری را بخواهد و ببیند، برخلاف خفظ حیثیت، امنیت و اعتبار مأمور، به امر او توسط همان “اجنت های” مشکوک، لیست مأموران، با سابقۀ کار و محل زیستً تهیه می شده است. همان شخص بعد از کنفرانس “بن” در سال ۲۰۰۱م، قریب سیزده سال در رأس ادارهٔ دست نشاندگان قرار داده شده است. حال این وزیر «مستعفی» معروف که خود را بالاتر از «منورین» می شمارد، برای همه نویسندگان، صفت منور داده است، چه هدف داشته بوده باشد؟ چند سالی قبل، زمانی که در بارۀ “انقلاب فرانسه” و نقش فیلسوفان معروف، چون “ایمانویل کانت»، “دیوید هیوم”، “ژان ژاک روسو” و غیره در بارۀ مرحلۀ “روشنگری در اروپا” معلومات جمع آوری می نمودم، کلمۀ مناسبی را در زبان “دری” و یا “پشتو” نمی یافتم، در بعضی مقالات کلمۀ “روشنگری” را بکار می بردم. بعداً یک نویسنده افغان، کمک کرد و گفت که کلمۀ “تنویر” برای اصطلاح آلمانی (Aufklärung) و انگلیسی (elucidation) بهتر است، و بعداً این مفهوم را به کار برده ام و از او متشکرم. حال اگر در کاربرد کلمهٔ «منورین» هدف او تنویر کننده گان باشد، تعجب است، که آیا آنچه در اروپا رخ داده است، تأئید می کند و یا خیر؟ در اروپا و شمال امریکا «حکومت سیکولار» و تجربهٔ «دیموکراسی» پس از قریب ۲۵۰۰ سال وقفه، که یک زمان در یونان قدیم آغاز یافته بود، دوباره از سر گرفته شد. به یاد داریم که این «شاعر» و بعد «وزیر» بنا بر تقاضای «حامد کرزی» در سال ۲۰۰۱م؟ سرود «ملی» را یک «سرود دینی» ساخت. حال نمی توان فهمید که با این متن، او «اثرات منفی» نظرات دیگران را چگونه سنجیده است و حال ادعاهای او بر اجراآت تسخیر کنندگان دولت فعلی، چه اثر خواهد داشت. به همین ترتیب تعجب آور است. عجیب است، که این همه تخمین ها را بر اساس چه «فکت ها» و «حقایق»، «پیشگوئی» می کند؟ آیا مشابه با «غیب گوئی » نیست که برای خو «مجاز» می داند؟
این وضعیت باز شباهت با موجودیت «چاینک “رسل”) دارد که در یک مقالۀ قبلی در مورد سخن گفته شده است. به عنوان تکرار احسن بار دیگر درین متن، نقل می کنیم: در مشابهت با چنین طرزالعمل ها، بر حسب تصادف، یک اظهار منطقی، )”رسل”Russell )، زیر چشم ظاهر شد، که در »ویکیپیدیا» نشر شده است. این مطلب تحت مفهوم «چاینک رسل»، بزبان آلمانی (Resells Teekanne) و بزبان انگلیسی، Russell’s teapot)) به چاپ رسیده است. «رسل» در سال۱۹۷۰م تا ۱۹۷۲م در یک مقاله تحت عنوان: «آنجا خداست؟»، به صفت یک «تطبیق به امر محال» خدمت می نموده است. این ادعا باید ثابت می ساخت که وزنۀ ثبوت یک ادعا، در نزد کسی است، که چنین ادعا را افاده می کند، به هیچ صورت رد آن، وظیفۀ دیگران بوده نمی تواند. بر طبق همین منبع مقاله در سال ۱۹۵۲م بنابر در خواست: “Magazin ” Londoner تحریر یافته ولی به چاپ نرسیده است، در اسناد میراثی، با نوشته های قلمی، دیده شده است. “رسل” در آن سند یک فرضیۀ “چاینک “Teekanne را در کیهان، طرح می کند که، بین زمین و “مریخ”، بدور آفتاب می چرخد و چنان کوچک است، که با تلیسکوب ها از سطح زمین یافت شده نمی تواند. وقتی اگر بدون ارائه ثبوت دیگر، ادعا شود که چنین “چاینک” وجود دارد، نمی توان انتظار داشت، که کسی به آن باور کند، بدلیل آنکه، نا ممکن است، که ضد آن، ثبوت شده بتواند. “رسل” به یک قیاس پناه می برد و باور به همچو چاینک را با باور به خدا مقایسه می کند. (“ویکیپیدیا”)
پایان
برای ارتباط، احترامانه از شما دعوت میشود به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید
nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت