تأریخ مدرس مسلکی نیست

۲۰۲۴/۰۱/۲۵

تأریخ مدرس مسلکی نیست

بر حسب تیئوری شناخت، متفکرین بی شماری در بارهٔ تأریخ بشر سخن گفته اند، که البته نویسنده در تحت این عنوان هدف ندارد، که مفهوم و نقش تأریخ را بررسی نماید. اما ازینکه ما همه در شرایط نهایت پیچیده زنده گی می کنیم، این خواننده و شنونده هم چنان گاه گاه، وضعیت را طوری می یابد، که باید در برابر بعضی انسانهای قدرت طلب و منحرفین، در «شکست سکوت» هم، جرأت کند. به گفتهٔ متفکر، فیلسوف و تیوریسن سیاسی معروف «قرن بیست»، «هنا آرینت» که می گفته است: «جرم تنها در آنچه خلاصه نمی شود، که انسان با یک ضربه، مسبب قتل یک انسان شود… انسان وقتی هم می تواند، مجرم شناخته شود که، عمل خلاف قانون و خلاف توقع و انتظار  جامعه را از کسی بشنود و یا عملی را ببیند، اما بدون مداخله از پهلوی آن، بگذرد و با خود گوید که، به “من” غرض نیست.»  برخلاف،  نظر “هنا” این بوده است که، باید انسان طوری مداخله نماید که قصد قضاوت و حکم را نداشته باشد، بلکه از فرد عامل سؤال شود، که چرا چنین کاری را انجام، می دهد. درین روزها، موضعیگیری های برخی ها، که از «سیاست» حرف می زنند و ممکن خود آنان را هم، آمرین دنیا بدانند، غیر قابل تحمل است. البته هدف نویسنده هم، این نیست که بحث «پولیمیک» را با این افراد به پیش ببرد و اظهارات آنها‌ رد و یا تائید کند، بلکه در جائی که از جهات علمی، برداشت های دیگری قابل درک و قابل باور وجود داشته باشد، باید طرح کند و نه باید، خاموشی اختیار کند. انگیزهٔ تهیهٔ این مطلب، ناشی از مطالب زیادی بوده است که نمی شود حال تحت این عنوان بر همه تماس گرفته شود. 

نخست نشر مطلبی تحت عنوان: «سرگئی الوروف از تاریخ نیاموخته است» را با اظهارات یکنواخت مبتذل و دوامدار، سخنگوی شناخته شده، با نام «ذبیح الله مجاهد» مطرح می سازیم. این شخص که خودش را «سخنگوی امارت اسلامی»، که یک “رژیم” خودکامه (“توتالیتیر”) تند رو و متعصب “دینی” که همه “چیز” را در تحت “نام شریعت اسلامی”، یاد می کند، و اینرا تنها ساحۀ صلاحیت رهبران “دینی” خود می شناسد و مشخص در اختیار “امیر المؤمنین» نام نهاد خود آنها، با نام “هیبت الله” می داند. این فرد با یک جملۀ واحد پوچ و بی معنی، و بلاتغیر، درین مدت بیش از دو سال تکرار می کند. هر آنچه در بارهٔ «سیاست» این «تسخیر کننده گان مسلح» از جانب محافل بین المللی مطالبه می شود، آنرا «مداخله» در امور داخلی قلمرو تحت ادارۀ «تسخیر کنندگان مسلح» خود آنها، مهر می زند. در چنین ادعاها، از مدت ها، نویسندۀ عنوان تذکار یافته، که هوادار این “حرکت دینی” افراطی شناخته شده است، در تحت لوحۀ “حقوقدان بودن”، آب به آسیاب سیاست انحرافی و دیکتاتوری بی مثال یک “دین”  آنها می ریزد. حال نخست به عنوان یاد شده: «سرگئی الوروف از تاریخ نیاموخته است» توجه به خرچ می دهیم. هدف این نیست که از « سرگئی الوروف» امتحان مضمون تأریخ گرفته شود، که چه آموخته است. این هم مهم نیست که «نویسندهٔ» این عنوان هم، خود از تأریخ چه آموخته است. او سیاست می کند و با هر مفکوره که متفاوت از دید او باشد، دشمنی خودش را اعلان کرده است، که دیگر نیازمند تبصره نیست.

اما وقتی به زمان گذشته مرور نمائیم و فقط از جریان وقایع «فروپاشی» نظام «شوروی» و هم بر آن وقایع که در نتیجه، مسبب فرو ریختن «دیوار برلین» نیز شده است که «وحدت دوبارهٔ» آلمان تقسیم شدهٔ پس از جنگ دوم جهانی را هم، با خود آورده است، چیزی را، به یاد آوریم، و بخصوص آنچه که درین رابطه، فیلسوف و متفکر معروف «اتریشی – انگلیسی» قرن بیست، “کارل رایموند پوپر” می گفته است که: «تأریخ هدف ندارد و برای ما نمی گوید که چه کنیم.» از جانب دیگر، یک «فیلسوف» معروف «آلمانی» دیگر (“هیگل”) که از او به صفت  آخرین نمایندهٔ « آیدیالیزم آلمانی» نیز یاد کرده اند، می گفته است: “تأریخ آنچه است، که فقط انکشاف روح و شناخت انسان را به عنوان یک مرحلۀ اصلی می سازد.” و به همین ترتیب دانشمندان و متفکرین بی شماری هم گفته اند، که “تأریخ خود برای ما  نمی آموزد”، زیرا در جهانی که ما در آن زنده گی می کنیم، همه چیز در حال تغییر است، وقوع حوادث پی در پی، هم چنان از همدیگر کاملا متفاوت اند. درین زمینه هم چنان می گویند که: «هر فلسفه در وقت و زمان آن نمایان گردیده است. هیچ فرد انفرادی نمی تواند خارج از زمان خود، کاری کند، زیرا زمان او اصول  روح و شعور او را در بر دارد. (هیگل).

درین ارتباط “کارل فریدریش فُن وایس زیکر” فزیکدان و فیلسوف نامدار نیز در رابطه با نظر “هیگل” گفته است که او “فلسفۀ خود را در وقت و زمانش در ذهن سپرده است” او با افاده از مفهوم تأریخ بشر هم چنان می گفته است که:« تأریخ بشر، تداوم قدم های پیشروی روح و هستی شناخته شده است.» “گیورگ ویلهیلم فریدریش هیگل” هم چنان برین عقیده بوده است، که: « آنچه تجربه و تأریخ تعلیم می دهد، اینست که خلقها و حکومات آن، هیچگاهی از تأریخ نیاموخته اند، تا از آن درسی را هم از عین موضوع، استخراج کرده باشند، که بر مبنای آن تعامل صورت گرفته باشد.» از آنجائی که، تا اکنون از سیاست این “تسخیر کننده گان”، درین قریب دونیم سال، فقط ادعاهای شفاهی شنیده شده است، که “دولت دینی” با تعبیر خاص خود آنها می خواهند و تا اکنون، جز کلمۀ “شریعت” اسلام، دیگر کدام “مشی” سیاسی جامع و قانون اساسی لازم را هم، منتشر نساخته اند، برخلاف ادعای آنان که خود آنها را خود، مالک افغانستان و “خدمتگار” خود مقرر شدۀ مردم معرفی می کنند، بدون اینکه سند تقرر قانونی داشته باشند، در حالی که این نویسنده چنین سیاست آنها را به مفهوم “دیکتاتوری” و “توتالیتاریزم” می شناسد، تحت چنین شرایط هیچگاهی حاضر به بیعت از “امیر” ساختگی آنها، نخواهد بود و این حکومت “دینی” آنها را مطابق خواست و سهمگیری تمام مردم افغانستان نمی داند، بدین علت، نمی تواند، پیروی از آن “رهبر” آنها و بیعت به او را، هم قبول کند.

در عین زمان این همه اظهارات مبتذل و بی معنی سخنگویان این رژیم را در مطابقت با این افادۀ “هوبیس” (Hobbes) که در رابطه با سیستم ها افاده نموده است، و «نیکلاس لوهمن» در رابطه با تمامیت و خودکامگی («توتالیتیت») از او نقل نموده است، با این کلمات، می خوانیم: « در تحت سیستم ها: من هر شماری از مردان را می فهمم که بر مبنای منافع  و یا شغل و تجارت با هم متحد می شوند.» لوهمن در متن کتابش هم چنان افاده می کند که تحت این چنین “تیزیس” هیچگاه تمامیت را دربر نمی گیرد، بلکه همیشه یک بخشی از آن، به مفهوم «سیستم» فهمیده شده می تواند ‌(«لوهمن»، ص ۱۵).

در خاتمه از “دیسموند توتو” (Desmond Tutu)، “اسقف” کلیسای افریقای جنوبی، حامل جائزۀ صلح “نوبل”، نیز نقل می کنیم که [از آدرس «هیگل»] گفته است: « ما از تأریخ می آموزیم، که از تأریخ نمی آموزیم.». ازین همه افاده ها، می توان درک نمود که تأریخ  مدرس مسلکی نیست.

و درینجا، فرمودۀ “هنا آرینت” نیز جای خاصی دارد که گفته است:
«عفو و آمرزش یگانه راهی است که جریان برگشت نا پذیر تأریخ، برگشتانده شود

پایان.

This image has an empty alt attribute; its file name is Footer-1024x90.png

از بدو تأسیس وبسایت (۲۰۲۱) تا کنون

شمار خوانندگان سایت: 134

برای ارتباط، لطفاً به آدرس های ذیل با ما در تماس شوید

nasharat@ariana-afghanistan.com و یا info@ariana-afghanistan.com
به استناد مادۀ ۲۰میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تبلیغ برای جنگ و ترغیب و دعوت به نفرت نژادی، مذهبی، زبانی و هرنوع دیگر آن، که منجر به خشونت و زور گردد، از نشرات ممنوعه محسوب گردیده ، اقبال نشر نخواهد یافت.